ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
باید عطر زن را بوییده باشد
زنی را لمس کرده باشد
یا آواز لالایی زنی را شنیده باشد
سرودهی زنی را خوانده باشد
و با این حال شاید بتواند برای زنی شعر بگوید
وگرنه سخت در اشتباه است که شاعر است
دیهور انتهورا
مه آلودِ جنگل!
بوی درختان خیس!
برگهای خفته بر عرصه ی زمین!
هوای صبحدمان که از عطر تو لبریز است؛
وچشمهای نخفته ی من از شبهای راز آلود پریشانی
پکرگون شده از غفلت یک عمر تنهایی
و فقط عطر توست که ابر های زمخت را
باروَر میسازد
ولرزش شانه های من را
که تکیه گاهی نیست جز در خیالت...
deihoor Antahoora
سپاس بابت از حضورتان و شعر زیبایی که نوشتید دوست گرامی
مانا باشید
با مهر
احمد