ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
هنگامی که مرگم فرا می رسد
می خواهم در آغوش تو باشم
چرا که تنها
آغوش توست که می تواند
مرگ را
به تعویق بیاندازد
==========
شنیده ام
هر کسی که می میرد
بوی جایی را می گیرد
که عمری دلتنگش بوده
آه
یعنی می شود بمیرم
و تنم
بوی آغـــــوش تو را بدهد
محمد شیرین زاده
حالا که رفته ای
به این می اندیشم
مرگ با آمدنش
می خواهد چه چیز را
از من بگیرد ...
((محمد شیرین زاده))
جیب هایت را پر کن



از سپیده و آفتاب
وقتی به دیدار کسی می روی
که در گودترین جای شب
به انتظار توست
رضا چایچی
ممنونم از لطفو محبت شما شاعر گرامی
شاد باشی
با مهر
احمد
سلام و درود ها احمد عزیزم خیلی ممنونم که مرا قابل وب بسیار خوبت میدونی این افتخار بزرگیست برای من سپاس از مهرت دوست عزیزم ...


سلام محمد عزیز
خواهش میکنم دوست عزیز
باعث افتخار من است که از اشعار شما در وبلاگم استفاده میکنم
مانا باشی
با مهر
احمد