جوانی از دست رفته

نه
دیگر چنان پرشور
دوستت نمی دارم 
چرا که تابش زیبایی ات
برای من نیست
در تو
رنج های گذشته ام را
دوست می دارم
و جوانی از دست رفته ام را

میخائیل لرمانتوف

نظرات 2 + ارسال نظر
دلارام شنبه 11 اردیبهشت 1395 ساعت 03:14

ده سال بعد از حالِ این روزام
با کافه های بی تو در گیرم
گفتم جهانِ بی تو ینی مرگ
ده ساله رفتی و نمیمرم

ده سال بعد از حال این روزام
تو ، توو آغوشه یکی خوابی
من گفتم و دکتر موافق نیست!
تو بهتر از قرصای اعصابی

ده سال بعد از حال این روزام
من چهل سالم میشه و تنهام
با حوصله قرمز سفید آبی
رنگین کمون میسازم از قرصام

میترسم از هرچی که جا مونده
از ریمل با گریه هات جاری
از سایه روشن های بعد از من
از شوهری که دوستش داری

گرمِ هماغوشی و لبخندی
توو بستر بی تابتون تا صبح
تکلیف تنهاییم روشن بود
مثله چراغ خوابتوون تا صبح

یه عمر بعد از حال این روزام
یه پیرمردم توی یه کافه
بارون دلم میخواد هوا اما
مثه موهای دخترت صافه


حسین غیاثی

قرمز بپوش
که جهان با لب‌ هات هماهنگ شود
این‌گونه سرخ
همین‌گونه سرخ‌تر
قرمز بپوش
و با خودت چیز مبهمی زمزمه کن
من این شعر را
از لب‌های تو سروده‌ام...

کامران رسول زاده

سه نقطه های دلم ... پنج‌شنبه 9 اردیبهشت 1395 ساعت 10:25 http://noghtehchinhayedelam.blogfa.com/


..........................................................................
بعضی چیزهارا باید سروقت خودش داشته باشی ، وقتش که بگذرد دیگر بود و نبودش برایت فرقی نمیکند چون به نبودنش عادت کرده ای و یاد گرفته ای چگونه بدون اینکه داشته باشی أش ، زندگی کنی.... بعضی چیزها ، مثل حس ها و تجربه ها ؛ دوره ی خاص خودش را دارد مثلأ یک دوره ای آدم دوست دارد عاشق باشد ...مثل خیلی های دیگر کادو بخرد ، ذوق کند ، برای کسی مهم باشد... وقتی نیست ، زمانش که بگذرد دیگر فایده ای ندارد...کم کم به تنها بودن میان جمعیت بزرگ دو نفره ها عادت میکنی و یاد میگیری تنهایی حال خودت را خوب کنی !! اینکه میگویند عشق تاریخ مصرف ندارد و پیروجوان نمی شناسد ، درست... اما عاشق شدن در بیست سالگی با عاشق شدن در چهل سالگی قابل مقایسه است !! آدم یک چیزهایی را سر وقت خودش باید داشته باشد وقتی سرزنده و شاد است وقتی جوان است یک چیزهایی مثل عشق و حس و حال عاشقی وقتش که بگذرد ، رنگش خاکستری میشود و شاید هرگز نتوانی تجربه اش کنی !!!!هرگز

جای دوری نمیروم
کمی تا پشت پرچینها یا دورتر

برای درختی آواز بخوانم
که مشتش در هوا گره خورده
و سالها پیش
مرده است

جای دوری نمیروم
میروم عاشقی کنم

حتی با درختی مرده
که پنج انگشتش هنوز
آسمان را چنگ میزند

جای دوری نمیروم

چیستا یثربی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.