هی خانم که خیره نگاه میکنیلباسم شبیه او بود یا قد و قوارهام ؟شرم نکن من درد تو را میفهمممن هم به یاد اوبه ابرها و آدمهاحتی به دیوارخیره شدهامهر چه دلت میخواهد نگاه کن علیرضا روشن
با دلم بازی کرد ابن شعر!
نگاهم که میکنیقلبم می لرزدچشمانم می گریندو لبخند محو می گرذ از لبانمزیرادر عمق احساس خویش می دانماین نگاه،مال دیگریست .کاکتوس
نگاهت کردمخندیدی و رفتیو من در عمق نگاه لبخند تو مانده ام کاکتوس
آرام می آییآرام نگاه می کنیآرام افسون می کنیو آرام می رویبانو !چه آرام آرام آتشم می زنی ... آرش امینی
بــــه دنبالت ندیدی سایـــهی مردی پشیمان را؟کسی که میشناسد لهجهی سنگین باران را؟پس از تو زردیام را سیلی هر دست قرمز کردچه ارزان میفروشم سیبهای سرخ لبنان را!...دلم دریاست بی تو کوسهها در من کمین کردندکشانده بوی خــــون این وحشیان تیــز دندان راپس از تـــو عطر لاهیـــجانی صد قـــــوری چینــــیپس از تو چای مهمان کردهام هر حجله شیطان رابیــــا و فـــــرض کن پیـــراهنت را بــــاد با خـود بردکه رسوا کرد یوسف شهر کنعان را ... تو تهران رادوسیبی پرتقالی طعم لیمو میدهی گاهیبیا و چاق کن با طعـــم تنباکویــــیات جان را"شیما شاهسواران احمدی"
به هرچه نگاه کردمرفتبرگ ریخترود گذشتباد رفتتنها تویی که نمیرویتوکه به خاطرتهمه رفتندعلیرضا روشنسروده های ایشون و غم نهفته در آن رو بسیار دوست دارم ممنونم از حسن انتخابتون..درود و سپاس فراوان احمد آقای عزیز
شعرهای امروزت وحشتناک بودند عمو احمد ...اینها را از کجا پیدا کردی ؟! تن آدم را توی قبر میلرزانند ... ممنونم :)
با دلم بازی کرد ابن شعر!
نگاهم که میکنی
قلبم می لرزد
چشمانم می گریند
و لبخند محو می گرذ از لبانم
زیرا
در عمق احساس خویش می دانم
این نگاه،مال دیگریست .
کاکتوس
نگاهم که میکنی
قلبم می لرزد
چشمانم می گریند
و لبخند محو می گرذ از لبانم
زیرا
در عمق احساس خویش می دانم
این نگاه،مال دیگریست .
کاکتوس
نگاهت کردم
خندیدی و رفتی
و من
در عمق نگاه لبخند تو مانده ام
کاکتوس
آرام می آیی
آرام نگاه می کنی
آرام افسون می کنی
و آرام می روی
بانو !
چه آرام آرام آتشم می زنی ...
آرش امینی
بــــه دنبالت ندیدی سایـــهی مردی پشیمان را؟
کسی که میشناسد لهجهی سنگین باران را؟
پس از تو زردیام را سیلی هر دست قرمز کرد
چه ارزان میفروشم سیبهای سرخ لبنان را!...
دلم دریاست بی تو کوسهها در من کمین کردند
کشانده بوی خــــون این وحشیان تیــز دندان را
پس از تـــو عطر لاهیـــجانی صد قـــــوری چینــــی
پس از تو چای مهمان کردهام هر حجله شیطان را
بیــــا و فـــــرض کن پیـــراهنت را بــــاد با خـود برد
که رسوا کرد یوسف شهر کنعان را ... تو تهران را
دوسیبی پرتقالی طعم لیمو میدهی گاهی
بیا و چاق کن با طعـــم تنباکویــــیات جان را
"شیما شاهسواران احمدی"
به هرچه نگاه کردم

رفت
برگ ریخت
رود گذشت
باد رفت
تنها تویی که نمیروی
تو
که به خاطرت
همه رفتند
علیرضا روشن
سروده های ایشون و غم نهفته در آن رو بسیار دوست دارم ممنونم از حسن انتخابتون..
درود و سپاس فراوان احمد آقای عزیز
شعرهای امروزت وحشتناک بودند عمو احمد ...
اینها را از کجا پیدا کردی ؟! تن آدم را توی قبر میلرزانند ... ممنونم :)