ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
برای بیدار کردن تو
شب را از سمفونی مهتاب دزدیدم
به شهر خلوتی رفتم که هرگز نرفته بودی
شعرهایی در گوش سکوت نجوا کردم که نخواندهای
در سواحل آرامش نسیمها
حکایت تو را از شنهای خیس شنیدم
دریا در روی پاهای تو به خواب رفته بود
آنگاه که زمان چون تار مویی بین ما پرواز میکرد
از لا به لای پردههای خلاء
صداهای تنهای ماه را که بر صورت تو میافتاد نوازش کردم
از عرشه کشتی بادبانی گمشده در اقیانوس
بر آبها خم شده و سایهات را بوسیدم
با انگشتان ظریف کودکان آواره
آینه شکسته خوابهایت را لمس کردم
از میان خطوط کمرنگ نقاشیهای باستانی
دستهای تو را در غارها تماشا کردم
برای بیدار کردن تو
تمام گذشتهات را از نو نوشتم
گلی بر یقه تنهاییات چسباندم
فراموش کردم آنچه را که فراموش نکرده بودی
تنهاییات را با رایحهای فرار پوشاندم
تنات چون شب کوهستان ترسید
راه درازی طلب کردم از نفسهایت به نفسهایم
برای بیدار کردن تو
گیسوان پژمرده پیشانیات را تماشا کردم
ابدیت را از لابلای انگشتان تو صدا زدم
وقتی که قلبم چون شهابی ثاقب میمرد
آیتن موتلو
ترجمه : صابر مقدمی
بمن نگاه کن
و بگذار عشق سرآمد گاه ما شود
تا شُرشُر ریزش ِحرف و واژه
به سمت روشنی ِشور و شعر
به تکپویی راهوار ِکلام
به رخداد ِبی رقیب جنون
به چشم های ِتو
نزدیک شود
بمن نگاه کن
و تصویر مرا دوباره بکش
دوباره به دست ِترانه ی شوق
پروانگی ام را
رها ازهرچه پیله بکش
و شبیخون ِابری باش
در برهوتی تشنه ی باران
تندری در خاطره های ِمحو
رخنه در تندیس ِسرد ِرویا
تا در طلوعی نو
درمن
تو وسعتی
به اندازه ی یک سرزمین باشی ...
نیلوفرثانی
انتخابتون تحسین برانگیزه همچون همیشه احمد آقای عزیز
وقتی که سکوت میکنی
چشم های تو حرف میزنند
گاهی با اشک ها
گاهی با خیره شدن به دور دست
با پنهان شدن پشت پلک های سنگیت
گاهی با گریختن از چشم های من
که بیقرار چشم های تو اند
یکبار چشم های تو به چشم های من
زل زدند
و دنیا به چشم های من
رنگی شد
با هفت هزار رنگین کمان
من بارها غروب چشم هایت را
دیده ام
وقتی که خورشید
آرام آرام به خواب می رود
و اندوهی
که گاه با رنگ سرخ
سر می زند
شهاب بابوی
ممنونم از محبت شما خانم نیلوفر عزیز
خوشحالم که این شعر را پسندید
موفق باشید
با مهر
احمد