ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مرا به باغ و بهاران چه کار ، دور از تو ؟
مرا چه کار به باغ و بهار ، دور از تو ؟
بهار آمده اما نه سوی من که نسیم
زند به خرمن عمرم شرار ، دور از تو
به سرو و گل نگراید دل شکستهی من
که سر به سینه زند سوگوار ، دور از تو
هم از بهار مگر عشق ، عذر من خواهد
اگر ز گل شدهام شرمسار ، دور از تو
به غنچه ماند و لاله ، بهار خاطر من
شکفته تنگدل و داغدار ، دور از تو
نسیمی از نفست سوی من فرست که باز
گرفته آینهام را غبار ، دور از تو
گلم خزانزده آید به دیدگان که بهار
خزانی آمده در این دیار ، دور از تو
دلم گرفت ، اگر نیستی برم باری
کجاست جام می خوشگوار ، دور از تو ؟
چه جای صحبت سال و مه و بهار و خزان ؟
که دل گرفتهام از روزگار ، دور از تو
حسین منزوی