دانی از زندگی چه می خواهم

دانی از زندگی چه می خواهم
من تو باشم ، تو ، پای تا سر تو

زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو ، بار دیگر تو

آنچه در من نهفته دریایی ست
کی توان نهفتنم باشد

با تو زین سهمگین توفانی
کاش یارای گفتنم باشد

بس که لبریزم از تو می خواهم
بروم در میان صحراها

سر بسایم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها

بس که لبریزم از تو می خواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم

زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه ی تو آویزم

آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست

من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست

فروغ فرخزاد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.