آنگاهگهواره های کهنه رادر گورهای تازهتکان دادیو همزمانپروانه رااز پیله اش پراندیتا ترمه های باران خورده رابر شاخه گوزنبیاویزدمشقم کنوقتی عشق رازیبا بنویسی فرقی نمیکند که قلماز ساقه های نیلوفر باشدیا از پر کبوتر حسین منزوی