داستان یک زندگی

نمی‌خواهم بر لب‌هایت بمانم
در لاله‌ی گوش‌ات سنگر بگیرم
و در جنگل موهایت سرگردان شوم

و نه از کوه بینی‌ات اسکی کنم
در سرپناه مژه‌هایت قهوه بنوشم
و در آبی چشمان‌ات دست‌وپا بزنم

حتی بر گونه‌هایت برقص‌ام
از زبان‌ات شیرجه بزنم و بر دندان‌هایت
فرود بیایم
یا در آب بزاق بروم

اما از چین‌وچروک‌هایت راهی بساز
که از آن همیشه با هم
به جایی که زندگی‌ام تمام می‌شود بروم

هاخار پیترس شاعر هلندی
مترجم : شهلا اسماعیل‌زاده

لاله دیدم روی زیبای توام آمد بیاد

لاله دیدم روی زیبای توام آمد بیاد
شعله دیدم سرکشی های توام آمد بیاد

سوسن و گل آسمانی مجلسی آراستند
روی و موی مجلس آرای توام آمد بیاد

بود لرزان شعله شمعی در آغوش نسیم
لرزش زلف سمنسای توام آمد بیاد

در چمن پروانه ای آمد ولی ننشسته رفت
با حریفان قهر بیجای توام آمد بیاد

از بر صید افکنی آهوی سرمستی رمید
اجتناب رغبت افزای توام آمد بیاد

پای سروی جویباری زاری از حد برده بود
های های گریه در پای توام آمد بیاد

شهر پرهنگامه از دیوانه ای دیدم رهی
از تو و دیوانگی های توام آمد بیاد

رهی معیری

در زندگی روزهایی هست

در زندگی روزهایی هست
روزهایی پر از باد
روزهایی پر از خشم
روزهایی پر از باران
و پر از درد
روزهایی پر از اشک
اما بعدتر روزهایی فرا خواهد رسید
مالامال از عشق  
که به ما شهامت قدم‌ گذاشتن
در مابقی روزها را می‌دهد

روماتو بتتالیا شاعر ایتالیایی
مترجم : اعظم کمالی

ز اشتیاق تو جانم به لب رسید ، کجایی ؟

ز اشتیاق تو جانم به لب رسید ، کجایی ؟
چه باشد ار رخ خوبت بدین شکسته نمایی ؟

نگفتیم که بیایم ، چو جان تو به لب آید ؟
ز هجر جان من اینک به لب رسید کجایی ؟

منم کنون و یکی جان ، بیا که بر تو فشانم
جدا مشو ز من این دم ، که نیست وقت جدایی

گذشت عمر و ندیدم جمال روی تو روزی
مرا چه‌ای ؟ و ندانم که با کس دگر آیی ؟

کجا نشان تو جویم ؟ که در جهانت نیابم
چگونه روی تو بینم ؟ که در زمانه نپایی

چه خوش بود که زمانی نظر کنی به دل من ؟
دل ز غم برهانی ، مرا ز غم برهایی

مرا ز لطف خود ای دوست ، ناامید مگردان
کامیدوار به کوی تو آمدم به گدایی

فتاده‌ام چو عراقی ، همیشه بر در وصلت
بود که این در بسته به لطف خود بگشایی ؟

فخرالدین عراقی