ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
حرف آن حسن بسامان ، از من مجنون مپرس
شوکت بزم سلیمان ، از من مجنون مپرس
می شود شق جامه صبح از شکوه آفتاب
باعث چاک گریبان ، از من مجنون مپرس
نیست ملک بیخودی را ابتدا و انتها
عرض و طول آن بیابان ، از من مجنون مپرس
آتش سوزان نمی دارد خبراز زخم خار
تیزی خار مغیلان ، از من مجنون مپرس
نخل بی برگ ازدم سرد خزان آسوده است
سرد مهریهای دوران ، از من مجنون مپرس
سنگ چون یاقوت شد ، ایمن شود از انقلاب
حال چرخ حال گردان ، از من مجنون مپرس
سنگ و گوهر ، دیده حیران میزان را یکی است
امتیاز کفر و ایمان ، از من مجنون مپرس
زین قفس عمری است مرغ وحشی ما جسته است
تنگی صحرای امکان ، از من مجنون مپرس
پیچ و تاب رشته جان را مسلسل می کنی
قصه زنجیر مویان ، از من مجنون مپرس
برنمی خیزد صدا از شیشه چون شد توتیا
سرگذشت سنگ طفلان ، از من مجنون مپرس
صائب آن زلف پریشان سیر رانظاره کن
باعث خواب پریشان ، از من مجنون مپرس
صائب تبریزی