ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چه می دانم
شاید سرزمین های خوف
دیدنی باشد
تا من از ستایش شکوفه های گیلاس و
آب های روان
رها شوم
در خیال
درد ها و مصیبت های
آن زنان را با گیسوان سیاهی
برای همیشه فراموش کنم
آیا عشق را بادهای مسموم مستمندی
نابود کرده است؟
به کجا باید پناه می بردم
من فقط
وارث مرگ شده ام
و در محاصره ی شاخه های شکسته ای
که دیگر عقیم شده اند
مانده ام
دشوارست نگاه کردن
به واقعیت های اوهام پلید
و هجوم بادهای مسموم
و من
مبدل شده ام
به یک تکه کاغذ کهنه ی کاهی
در باد