ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
چهار چیز از من برای تو میماند
سالی که تو را دیدم
روزی که تو را بوسیدم
خانهای که مرا در آن پناه دادی
و بارانی که اگر بر گور من ببارد
مال توست
و اگر بر آدمهای زنده ببارد
از روی عادت است
از من چهار چیز برای تو میماند
تعبیر تو
از این چهار کیهان چیست ؟
کدامیک دیرتر میپاید ؟
اگر چیزی برای تصاحب وجود ندارد
پس دوستم نداشتهای
اشکهای تو هنوز مانده
تا مرا دوباره به دنیا بیاورند
سپس دستت را از روی شانهام بردار
و بگو
به عکسها نمیشود اعتماد کرد
از من چهار چیز به جا مانده
افسوس تو میهمان هیچکدام نیستی
که هم مثل تیغ برندهاند
و هم چهار رقاصهاند
که با تو خواهند رقصید
آنها در کنار تواند
در ساعات بیداری و خواب
و تو مشغول زندگی هستی
با چهار آهنگ شاد و غمگین که من مینوازم
تو فراموشم میکنی
چون توانِ نگهداریِ چیزهایی را که
مانده نداری
جز تختی که گور من است در دنیای تو
از من چهار چیز به یادت میماند
چون حکایتهای آخرین بازماندهی جنگ
که نه کسی را میکُشد
و نه کسی را زنده میکُند
ادریس بختیاری