امتداد نگاه تو را هر که بگیرد
به جاده می رسد
به ایستگاه
به دستگیره ی در
به بندهای کوله پشتی
به راه
امتداد نگاه تو را هر که بگیرد
به جهانگردِ غمگینی می رسد
که تا بحال
کسی را نبوسیده است
که مدت هاست
کسی را ندیده است
کاش هیچکس
دنبال نگاه تو را نگیرد
در امتداد نگاهِ تو راه نرود
به انتهایِ نگاهِ تو نرسد
اینجا
که نگاه تو تمام می شود
اینجا که من رسیده ام
به جز اندوه سفر
چیزی نیست
شهریار بهروز
گفتم تو را دوست دارم
صدای مرا نقاشی کن
دلتنگ توام اندوهِ مرا نقاشی کن
به تو می اندیشم در غم
پندارِ مرا نقاشی کن.
گفتی: در خلایی که هوا نیست
نه من تو را می خوانم
نه تو مرا می شناسی
برایم چراغی بیاور
بی نور
چگونه نقاشی کنم؟
ابراهیم جعفری
سلام و عرض ادب
ممنون از حضورتون
و صدالبته سپاس ویژه از شعرهای انتخابی این هفته هم
روزهای بسیار خوبی رو همواره براتون آرزومندم
ای نگاهت
گرم تر از خورشید
باز کن چشمِ روشنت را بر من
بیا و بتاب
که این صبح
بدون تو سخت زمستان است
مینا آقازاده
با درود و سپاس فراوان از حضور صمیمانه تون و شعر زیبایی که نوشتید خانم منیژه عزیز
در ضمن خوشحالم شعرهای هفته گذشته را دوست داشتید
شاد باشید
با مهر
احمد