تا همیشه از برایم ای صدای من بمان
ای صدای مهربان بمان ، برای من بمان
در زمانه ای که آشنایی اش پر از غریبگی است
ای غریبه ی به غربت آشنای من ، بمان
بی تو من شبانه با که با که گفت و گو کنم
ای حریف صحبت شبانه های من ، بمان
بی تو هر کجا و هر که ، جمله خالی از صفاست
ای گرامی ، ای صمیم با صفای من ، بمان
زورقی شکسته ام که بی تو غرق می شوم
ای خیال تو چراغ رَهنمای من ، بمان
می روم ولی نه بی تو می روم ، تو هم بیا
دل به یاد من ببند و در هوای من ، بمان
تا دوباره بشنوی صدای آشنای من
با طنین مه گرفته ی صدای من ، بمان
حسین منزوی