ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
دور از من نمان
حتى براى یک روز
آخر ، چطور
آخر
چگونه بگویمت
که روز طویل است
و بایدم تا تو را انتظار کشم
همچون انتظار در ایستگاه
آن هنگام که قطارها جاى دیگرى به خواب رفته اند
نرو
حتى براى یک ساعت
آخر در همان یک ساعت
قطرات تشویش دست به دست هم دهند
و چه بسا
تمامی دودهای جهان که در پی مَسکَنی سرگردانند
بیایند
تا قلب باخته ام را غصب نمایند
واى
نکند نقش نیم رخت برروى ماسه ها لگد کوب شود
واى
نکند پلکهایت در این غیاب ، پرپرزنان دور گردند
نرو محبوبم ، حتى براى یک لحظه
آخر در همان یک لحظه
آنچنان دور میشوى
که بایدم تا دور تا دور زمین را درنوردم ، پرسان
آیا بازخواهى گشت
یا رهایم میکنى تا جان دهم ؟
پابلو نرودا
مترجم : مونا مویدی
عزیزمن
چگونه پیدایت کنم؟
وقتی به یاد نمیآورم
چگونه گُمت کردهام..
گروس عبدالملکیان
از همان آغاز



راه ما کمی از هم جدا بود
تو مثل یک شاعر
عاشق بودی
و من مثل یک عاشق
شعر می سرودم
هر دو گم شدیم
من در پایان یک رویا
تو در یک شعر بی پایان
واهه آرمن
ممنونم از حضورتون و شعر زیبایی که نوشتید
مانا باشید
با مهر
احمد