ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
عاشقِ سر مست را ، با دین و دنیا کار نیست
کعبه ی صاحبدلان ، جزخانه ی خمّار نیست
روی زرد عاشقان ، چون میشود گلگون به مِی
گر خُم خَمّار را ، رنگی ز لعل یار نیست
زاهدی گر میخرد عُقبی ، به تقوی گو، بخر
لاابالی را ، سرو سودای این بازار نیست
از سر من بازکن ، ساقی خِرَد را ، کین زمان
با خیالش خلوتی دارم ، که جان را بار نیست
طلعتش ، آینه ی صنع است و در آیینهاش
جمله حیرانند و کس را ، زَهره ی گفتار نیست
شمع ما گر پرده بر میدارد ، از روی یقین
در حق آتش پرستان ، بعد از آن انکار نیست
حال بیخوابی چشم من ، چه میداند کسی
کو چو اختر هر شبی ، تا صبحدم بیدار نیست
دامن وصلش به جان از دست دادن ، مشکل است
ورنه جان دادن ، به دست عاشقان دشوار نیست
دوش با دل ، راز عشق دوست گفتم ، غیرتش
گفت سلمان بس ، که هر کس محرم اسرار نیست
سلمان ساوجی
بسیار زیبا. درود بر شما احمد عزیز.
از شما سپاسگزارم همچنان ما را میهمان زیباترین غزلها میکنید.
سلام فرزانه عزیز![](http://www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
خیلی ممنونم از همراهی صمیمانه شما و خوشحالم که این شعر را دوست داشتید
امیدوارم همواره شاد و سلامت باشید
با مهر
احمد