ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
پاییز دارد تمام میشود
و رویاهای ناتمامِ مرا
هیچ تویی
به واقعیت نرسانده است
چرا نمی آیی
به انتظارهایی که پشت پنجره
جا گذاشته أم
پایان نمیدهی
و به دادِ این روزهایِ یک نفره
نمیرسی ؟
که باهم
خیابانِ انقلاب را تویِ خاطراتمان
ثبت کنیم
کتاب های عاشقانه بخریم
بجای تمام قلب های دنیا بِطپیم
و روزهایِ سردمان را گرم بگذرانیم
پاییز دارد تمام میشود
برگ ها زیرِ پای عابران میمیرَند
درختان
خوابِ شکوفه میبینند
و پرتقال ها جوری شیرین شده اند
که خودشان را
تویِ دلِ زمستان جا کنند
میبینی ؟
همه چیز
دارد به زمستان پیوند میخورد
و من هنوز
آرزویِ آمدنت را
با خود
به همه جای شهر میبرم
راستی
حالا که به پاییزو عاشقانه هایش نرسیدیم
با زمستان و برف و بارانش
میشود بیآیی ؟
نازنین عابدین پور
او آمد و او آمد


تولد حضرت مسیح مبارک

آن عشق ربم آمد
عشق آمد و عشق آمد ،
عیسی مسیح آمد
نامش که چه زیبا شد
او داده مرا عطری از عطر وجود خویش
من عاشق عشق او
او عاشق عشق رب
من ذاکر ذکر او
او ذاکر ذکر رب
من مسیحا را بالای صلیبش دیدم



با سر خمشده بر سینه که باز
به نکوکاری پاکی خوبی
عشق میورزید
و پسرهایش را
که چه سان پاک و مجرد به فلک تاختهاند
و چه آتشها هر گوشه به پا ساختهاند
فریدون مشیری
ممنونم از همراهی صمیمانه شما و شعر زیبایی که نوشتید خانم منیژه عزیز
من نیز ولادت حضرت عیسی مسیح را به شما تبریک می گویم
با مهر
احمد