ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
رسید صبح از راه و
من نرسیدم
گم کرده ام راه را
در سایه ی تاریکی
در سپیده ی بی سایه
طاقت از کف داده ام انگار
جامی در دستم
مستم
گوش میچسبانم به دیوار
که از هر روزنی
چیزی بشنوم
دنیا همین است واقعاً ؟
باید غصه خورد ؟
باید امیدوار ماند ؟
ترجیح میدهم ترانه بخوانم فعلاً
آدونیس
ترجمه : محسن آزرم
شادی داشتنت
شادی بغل کردن سازی ست
که درست نمی شناسمش
درست می نوازمش
نت به نت
نفس در نفس
تو از همه جا شروع می شوی
و من هربار بداهه می نوازمت
از هر جای تنت
سبز آبی کبود من
لم بده ، رها کن خودت را
آب شو در آغوشم
مثل عطر یاس فراگیرم شو
بگذار یادت بگیرم
عباس معروفی
سالها رفت و هنوز؟
یک نفر نیست بپرسد از من،
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری،
همه جا می نگری،
گاه با ماه سخن می گویی،
گاه با رهگذران،
خبر گمشده ای می جویی،
راستی گمشده ات کیست؟ کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه ی فرداهاست؟
یا خدایی است که از روز ازل پنهان است؟
بارها آمد و رفت،
بارها انسان شد،
و بشر هیچ ندانست که بود،
خود او هم به یقین آگه نیست،
چون نمی داند کیست،
چون ندانست کجاست ،
چون ندارد خبر از خود که خداست.
قیصرامین پور