
اگر ماه از تو زیباتر بود
هرگز دوستت نمی داشتم
اگر موسیقی
از صدای تو دل انگیزتر بود
هرگز به صدای تو گوش نمی سپاردم
اگر آبشار اندامش از تو
متناسب تر بود
هرگز نگاهت نمی کردم
اگر باغچه از تو
خوشبو تر بود
هرگز تو را نمی بوئیدم
اگر در مورد شعر هم از من بپرسی
بدان
اگر به تو نمی مانست
هرگز نمی سرودمش
شیرکو بیکس
تنها
غمگین
نشسته با ماه ...
در خلوت ساکت شبانگاه
اشکی به رخم دوید
ناگاه
روی تو شکفت در سر شکم !
دیدم که هنوز عاشقم
آه ...
فریدون مشیری
تو میرفتی



تا آبی ترین رویایت
من اما
ثابت روی همان صندلی نشسته ام
با کمی تفاوت
که دیگر کتاب نمیخوانم
چای ندارم
سیگار دود نمیکنم
نفس نمیکشم
نیما معماریان
مرسی از همراهیتان دوست عزیز
با مهر
احمد
مقولهی "پذیرفتن" را بیشتر از " قبول کردن" می شناسم. ترجیح می دهم خودم را تا سر حدِ اندوهِ تازه ای نبَرم که قبول کنم حقیقت این است یا آن است! بگویم هرچه هست، همین است وَ وقتی از دست های من کاری برنمی آید، بهتر است بپذیرم.

من پذیرفته ام که برای آدم های اندک شماری می شود حرف زد، برایشان رفیق بود وَ از سویشان، امیدِ رفاقت داشت. من پذیرفته ام که ترس از افتادن، خودِ افتادن است پس با ترس رو به رو شدن بهتر است. پذیرفته ام که قبولِ هرچیزی از این زندگی از ذاتِ مریضِ روزگار ذره ای کم نمی کند. پس بهتر است بپذیریم خوشبختی وُ بدبختی اقلیت وُ اکثریت آدم هایی هستند که دست از جیب بیرون می کشند وُ باید منتظر ماند، منتظرِ انسانیت یا خون های ماسیده بر بند بندِ انگشت ها!
سیدمحمد مرکبیان
می خواهم جهان را



با دوچرخه ی آزادی بگردم
و همچون باد
از تمام مرزهای غیرقانونی بگذرم
اگر نشانی ام را بپرسند
می گویم:
"خانه ی من
در تمام پیاده روهای دنیاست"
اگر از من روادید بخواهند
با تصویر چشمان تو
مجوز عبور می گیرم
محبوب من
آنها
باید بدانند
سفر به شهر چشم های تو
حق شهروندیِ تمام مردان دنیاست
نزارقبانی
ممنونم از حضورتان و متن دلنشینی که نوشتید خانم نیلوفر عزیز
مانا باشید
با مهر
احمد