ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
او از غرق شدن میترسید
برای همین ، هیچوقت شنا نمیکرد
سوار قایق نمیشد
حمام نمیکرد
و به آبگیری پا نمیگذاشت
شب و روز در خانه مینشست
در را به روی خود قفل میکرد
به پنجرهها میخ میکوبید
و از ترس اینکه موجی سر برسد
مثل بید میلرزید و اشک میریخت
عاقبت آن قدر گریه کرد
که اتاق پر شد از اشک
و او را درخود ، غرق کرد
شل سیلور استاین