ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ای یاد دور دست ، که دل میبری هنوز
چون آتش نهفته به خاکستری هنوز
هر چند خط کشیده بر آیینه ات ، زمان
در چشمم از تمامی خوبان سری هنوز
سودای دلنشین نخستین و آخرین
عمرم گذشته است و توام در سری هنوز
ای چلچراغ کهنه که ز آنسوی سالها
از هر چراغ تازه ، فروزان تری هنوز
بالین و بسترم همه از گل بیا کنی
شب بر حریم خوابم اگر بگذری هنوز
ای نازنین درخت نخستین گناه من
از میوه های وسوسه ، بارآوری هنوز
آن سیب های راه ، به پرهیز بسته را
در سایه سار زلف ، تو می پروری هنوز
وآن سفره ی شبانه ی نان و شراب را
بر میزهای خواب ، تو می گستری هنوز
سودای جاودان نخستین و آخرین
عمرم گذشته است ، توام در سری هنوز
با جرعه ای ز بوی تو از خویش می روم
آه ای شراب کهنه که در ساغری هنوز
حسین منزوی