ستاره‌ی گم‌شده

‍جست‌وجو می‌کنم
در میانِ سوزِ سردِ پاییزی
میانِ آفتابِ صبح
میانِ روشناییِ ماه
گم‌شده‌ی روزم را شب‌ام را

نبودن‌ات دردناک بود چون زخمِ خنجر
حرفهای‌ات دردناک بود چون گلوله
در روز قیامت تو را پیدا می‌کنم
خود را فراموش می‌کنم
تو را هرگز

ییلماز اردوغان
مترجم : نادر چگینی

درد

اگر در راه زیستن
باید چنین مرگی باشد
اگر در راه دوست داشتن
باید چنین دردهایی را تحمل کرد
اگر در راه زندگی
باید چنین جنگی باشد
بسیار خوب
پس در راه تو
چرا باید آزرده شد ؟

ییلماز اردوغان
مترجم : نادر چگینی

جست و جو می کنم


‍جست‌وجو می‌کنم
در میانِ سوزِ سردِ پاییزی
میانِ آفتابِ صبح
میانِ روشناییِ ماه
گم‌شده‌ی روزم را شب‌ام را

نبودنت دردناک بود چون زخمِ خنجر
حرفهایت دردناک بود چون گلوله
در روز قیامت تو را پیدا می‌کنم
خود را فراموش می‌کنم
تو را هرگز

ییلماز اردوغان
مترجم : نادر چگینی

هر کسی را که می بینم تو هستی

نمی دانم تو گمان می کنی
چه کسی هستی اما
من گمان می کنم
هر کسی را که می بینم تو هستی

یلماز اردوغان
مترجم : سینا عباسی

حق با تو بود

گفتی این رابطه چیزی کم دارد
حق با تو بود
در این میان چیزی ناقص است
مثلا نبودن تو

ییلماز اردوغان
ترجمه : سینا عباسی هولاسو

نگریستن به تو

تمام شعرهایی که سروده‌ام
دیباچه‌ی کتابی‌ست
که با تو می‌‌آغازد

نگریستن به تو
هم‌چون خیره‌ماندن به کاغذی‌ست سفید
که مهیا‌ست برای هر چیزی

نگریستن به تو
هم‌چون نگاه کردن به آب است
و شرم کردن است
از چهره‌ای که می‌بینی

نگریستن به تو
هم‌چون انکار تمام رویدادهای اتفاقی‌
و فهم یک معجزه‌ست

نگریستن به تو
هم‌چون
ایمان آوردن است به آفریدگار‌

ییلماز اردوغان
ترجمه : علیرضا شعبانی

در لبخندت حسرتی ست


در لبخندت اشارتی ست ، معنایی ست
که نمی توانی پنهانش کنی
در آغوش گرفتن ات
چه رویاها و چه پستی بلندی هایی
که توان پنهان نگه داشتن شان را نداری

دلتنگی های هم زمان
برای آن راه های مشترک
و تنهاترین مکان ها
ای هم درد تنهایی من ، ای زخم معده

معنایی در لبخند توست
که نمی توانی پنهانش کنی
خودت را فریب مده
در تمام عصیان های درون ام
این دل بود که گروگان گرفته می شد
این پاداش کدام بخت آزمایی ست
که نشان شرمساری دورترین عشق بازی هاست
البته عشق ، اندکی شرمساری از زندگی ست
که ناگزیرست

در لبخندت معنایی ست که نمی توانی پنهانش کنی
این عشق نیت که و فلاکت چه کسی خواهد شد
نخواهی فهمید

زهر ترک می شویم از درد
حال که عشق ، اندکی هم درد است
و هرگز
گریزی از این درد نمی توان داشت

در لبخندت حسرتی ست
هزار ساله
که نمی توانی پنهانش کنی

این ملاقات درمانده
رد پایی بر پیشانی مان خواهد گذاشت
اگر در تو ، جسارتی برای عشق نیست
پس به امید دیدار در روزی دیگر

ییلماز اردوغان
مترجم : سیامک تقی زاده

شعری پر از تشبیه و استعاره

از من شعر می‌خواهی
شعری پر از تشبیه و استعاره
ببخش عشق‌ام
در خورجین‌ام هیچ چیز شبیه به زیبایی تو ندارم

ییلماز اردوغان
مترجم : سیامک تقی زاده