ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
من فرزند عشقم
مرا نجوا کردهاند
بوسیدهاند
مرا زیر پوست یکدیگر
به ناخن خراشیدهاند
مرا زیر لب گفتهاند
نفس کشیدهاند
در بستر عاشقان
چیزی هست برتر از خیال
مرا به گرمی ساختهاند
به نرمی پرداختهاند
چرا که دل با یکدیگر داشتند
عاشق بودند
مرا که آوردند
نوازشم کردند
تا نابود نشوم
در خطر اولین شبیخون خویش
و من در وجود مادر رخنه کردم
و در این راه
میلیونها برادر از دست رفته
زندگی را به من هدیه کردند
من تنها یادگار آنها هستم
و بازماندهی عشق زینا و الکساندر
نمیتوانم زنده نباشم
دوست نداشتن حتی در خیال من نیست
بی آن که نشانی به پیشانی کسی باشد
آدمیان تقسیم میشوند به
فرزندان عشق
و بی عشقی
فرزندان مستی ، تجاوز
و بیاعتنایی
هیچ گناهکاری وجود ندارد
ای طبیعت آدمی را از نفرین رها کن
پدر ، کیست خدای لاک پشتها ؟
پدر ، آتلانتیس کجا سر به نیست شد ؟
پدر، عمو بولات الان کجاست ؟
پدر تو واقعا مادر را دوست داری ؟
پسر من همتای من ، مدام سوال میکند
فرزندم
تندیس یادبود عشقم
اکنون هم قامت من است
من لحظهی اشتعال دو روح بودم
آن دم که در جسمی با هم روبرو شدند
میخواهم ذرهای عشق هدیه کنم
به آنان که عشق را نشناختد
من فرزند عشقم
از این است که حسادت
اطراف من بسیار است
و اما عشق حتی اگر یکی
و تنها در روسیه باشد
برای تمام بشریت کافی است
یوگنی یفتوشنکو
ترجمه : نسترن زندی