از دستانت برایم گلاب بریز

از دستانت برایم گلاب بریز
عطر تو باعث خوشبختی من می شود
ای عاشقان به من بگویید
تا به حال دیده اید گلی تقاضای گل کند
ای وای و وای از دست این دستان من
همه بدبختی ها زیر سر دستانم است
هنگامیکه دستان او را لمس کردم
مانند این بود که برق دستم را گرفت
و خون از رگهایم بیرون زد
ای دست چرا می لرزی
تابستان ما خود به خود به زمستان تبدیل شد


ای وای و وای از دست دل من

همه بدبختی ها زیر سر دلم است
از اولین روز تمام کلید های احساسم را به او بخشید
دلم از فکر او دچارگیج زدگی شده
و می گوید که هیچ منظوری از این عشق ندارد
و برقلب من چیره شدی بس است دیگر
هر کس که صورت تو را لمس کند پادشاه است بس است دیگر
ای بابا آرام شو کافی است بس است دیگر
ای پادشاه گلها بر دستم زخم وارد کردی

کریم العراقی
مترجم : عدنان عفری