یک روز مدام عاشق شدم

یک روز مدام عاشق شدم
صبح زود عاشق بیدارشدم
تنم را عاشقانه آب زدم
گیسوانم را عاشقانه شانه زدم
و راه افتادم
در راه تمام درهای بسته عاشقم کرد
تمام کوچه های تنها
زیرآفتاب تابستان عاشقانه می رفتم
وگیسوانم را به تلالو خورشید می دادم
زیرآفتاب تابستان تنها بودم
برای یک روز مدام که عاشق بودم
به دریا رسیدم
ساحلی پر از صدفهای عاشق
پرنده های عاشق
تنها بودم
به آب زدم
اقیانوس هم عاشق شد
خیس شد
وخورشید هم کاری نکرد
وآنروز تمام شد
دراین غروب تنها نبودم

وفاء العمرانی شاعر معاصر مراکشی
مترجم : بابک شاکر