ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
من خوب بودم با او
او خوب بود با من
تنها درها مان و پنجره هامان بسته بود
شاید
فقط نفس می کشیدیم
یکدِگر را
هرتا مولر
ترجمه : رضا ملکیان
آدمها
عطرشان را با خودشان میآورند
جا میگذارند
و میروند
آدمها
میآیند و میروند
ولی
توی خوابهایمان میمانند
آدمها
میآیند و میروند
ولی
دیروز را با خود نمیبرند
آدمها
میآیند
خاطرههایشان را جا میگذارند
و میروند
آدمها
میآیند
تمام برگهای تقویم بهار میشود
میروند
و چهار فصل پاییز را
با خود نمیبرند
آدمها
وقتی میآیند
موسیقیشان را هم با خودشان میآورند
و وقتی میروند
با خود نمیبرند
آدمها
میآیند
و میروند
ولی
در دلتنگیهایمان
شعرهایمان
رویای خیس شبانهمان میمانند
جا نگذارید
هر چه میآورید را با خودتان ببرید
به خواب و خاطرهی آدم برنگردید
هرتا مولر