شاید می‌شد که امشب بخوابم


اگر هرگز در آغوشت نبودم
هرگز با تو نرقصیده بودم
هرگز عطر شیرینت را نفس نکشیده بودم
شاید می‌شد که امشب بخوابم

اگر هرگز دستت را نگرفته بودم
این همه نزدیک نبودم
به آن بوسیدنی ترین لب‌ها در جهان
هرگز این همه نخواسته بودم
که زبانم را بر خط کوچک چانه‌ات بکشم
شاید می‌شد که امشب بخوابم

اگر این همه مشتاق نبودم
که بدانم شب‌ها خرناس می‌کشی یا نه
بالشتت را بغل می‌کنی یا نه
بیدار که می‌شوی چه می‌گویی
اگر قلقلکت بدهم
از ته دل می‌خندی یا نه

اگر این جادو
این پریشانی
این آرزو
می‌شد که متوقف شود

اگر می‌شد بپرسم  این سوال را
که دارم برای پرسیدنش جان می‌دهم
اگر می‌شد
که خوابت را نبینم
شاید می‌شد که امشب بخوابم

نیکی جیووانی
مترجم : آزاده کامیار

تو هم آمدی

در جستجوی دوستانی به میان مردم آمدم
در جستجوی عشق به میان مردم آمدم
برای فهمیدن به  میان مردم آمدم
ترا پیدا کردم

برای گریستن به میان مردم آمدم
برای خندیدن به میان  مردم آمدم
تو اشک هایم را پاک کردی
شادی هایت را با من قسمت کردی

در جستجوی تو از میان  مردم رفتم
در جستجوی خود از میان مردم رفتم
برای همیشه  از میان مردم رفتم

تو هم آمدی


نیکی جیووانی

عشق یعنی

برخی فراموش می کنند که عشق یعنی
در بر گرفتن و بوسیدن تو
شب بخیر
مهم نیست که جوانی یا پیر

برخی به یاد نمی آورند که
عشق یعنی
گوش سپردن و خندیدن و بی تابی
مهم نیست که چند سال داری

تعداد کمی می فهمند که عشق یعنی
تعهد و مسئولیت
و نه سرگرمی

مگرنه اینکه
عشق یعنی
تو و من

نیکی جیووانی