تو را نمی توانم فراموش کنم

به یک باره مثلِ صاعقه ای
بر من برخورد کردی
آن گاه که هیچ به یادت نبودم
دوباره خودت را به یادم آوردی
ای کاش اصلن سراغم را نمی گرفتی
به فکرم افتادی
تو را نمی توانم فراموش کنم

می گویی دوباره مثل قبل باشیم وُ
گریه می کنی
می دانی که بار دیگری نخواهد بود
باور کن مرا خیلی ناراحت می کنی
به فکرم افتادی
تو را نمی توانم فراموش کنم

می گویی دوستم داری
از کجا می دانی که من هم دوستت دارم
باعث درد و رنج بسیارم می شوی
به فکرم افتادی
تو را نمی توانم فراموش کنم

جدا شدن از تو برایم خیلی سخت بود
می خواهم محکم تو را در آغوش بگیرم
اما عقلم می گوید دیگر دوستش نداشته باش
به فکرم افتادی
تو را نمی توانم فراموش کنم

از آن بار اول که دوستت داشتم
دیگر تو را نمی توانم فراموش کنم

ملیسا گورپینار شاعر ترکیه
مترجم مجتبی نهانی