برای دیدن تو

زیبایی ات کوهستانی است
که فقط از دور دیده می‌شود
برای دیدن تمام تو
باید از تو فاصله گرفت

علیرضا روشن

حسرت

هزار نفر
به تو خیره می‌شوند و آه می‌کشند
که سهم که می‌شوی ؟
هزار نفر در حسرت تو
تو در حسرت یکی ‌
همه تنهاییم

علیرضا روشن

همه تو را می بینند

مادرت تو را می بیند
خواهرت
پدرت
مردم غریبه
هزار نفر تو را می بینند
همه تو را می بینند

آن وقت
من که دوستت دارم
من که از همه بیشتر دوستت دارم
تنهایم

علیرضا روشن

عطرت

عطرت
زودتر از تو آمد
تو
زودتر از عطرت
رفتی

علیرضا روشن

من و یارم

من و یارم
هیچگاه
همدیگر را نخواهیم دبد

او به باد پاییزی می ماند
من به برگی خشک

او باد است ، می آید
من برگم
میروم

علیرضا روشن

مرا به یاد بیاور

وقتی چشمت را
هنگام بوسیدن یارت
می‌بندی
مرا به یاد بیاور
که با چشم بسته
در کوچه ی تاریک
آواز می خوانم و
دور می شوم

علیرضا روشن

هجران پیشانی‌نوشت مقدر آدمی‌ست

تابوت اگر دو مرده را جا می‌داشت
من آن‌جا می‌بودم کنار تو
ما بندگان ناگزیریم اما
حالا که هجران ، پیشانی‌نوشت مقدر آدمی‌ست

این درخت که اینک تکیه‌گاه توست
امروز منم
این درخت که امروز منم
فردا تابوت‌ات
بمانی درخت‌ات می‌شوم
بمیری تابوت‌ات

علیرضا روشن

درد مشترک

هی خانم
که خیره نگاه می‌کنی
لباسم شبیه او بود یا قد و قواره‌ام ؟
شرم نکن من درد تو را می‌فهمم
من هم به یاد او
به ابرها و آدم‌ها
حتی به دیوار
خیره شده‌ام
هر چه دلت می‌خواهد نگاه کن

علیرضا روشن

در قفس

در ِ قفس را باز بگذار
پرنده
اگر به تو عاشق باشد
بر شانه‌هایت می‌نشیند

علیرضا روشن

چشمانت

چشمت تفنگ است
و نگاهت
گلوله ایی
تو
قلبی را نشان رفته ایی
خطا حتی اگر کنی

هدف به سمت تیر تو پرتاب می شود

هدف در خطای توست
نترس
شلیک کن

علیرضا روشن