شب هنگام بازمی آیم

شب هنگام بازمی آیم
تا به رویا دیدارت کنم
کسم نخواهد دید
و بازم نخواهد پرسید
خاطر آسوده دار
و در را باز بگذار

عباس کیارستمی

از ارتفاع می ترسم

عباس کیارستمی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

از ارتفاع می ترسم
افتاده ام از بلندی
از آتش می ترسم
سوخته ام به کرات
از جدایی می ترسم
رنجیده ام چه بسیار
از مرگ نمی هراسم
نمرده ام هرگز
حتی یک بار

عباس کیارستمی

امروز را در خانه می‌‌مانم

امروز را در خانه می‌‌مانم
و در به روی کس نمی‌گشایم
اما بی در و پیکر است خانه ذهنم
می‌آیند و می‌روند
دوستان ناموافق
آشنایان ناسازگار

عباس کیارستمی

چه راه دشواری است

چه راه دشواری است
گذر از شب ، از روز
گذر از خیر ،  از شر
از نیک و بد
گذر از سکوت
از هیاهو
از نفرت
از خشم
از عشق
از عشق

عباس کیارستمی

دو هایکو از عباس کیارستمی

در غیاب تو
گفتگو دارم
با تو
در حضورت
گفتگو با خویش
=====
مردد
ایستاده ام بر سر دوراهی
تنها راهی که می شناسم
راه بازگشت است

عباس کیارستمی

هایکویی از عباس کیارستمی

از بودن با تو
در رنجم
از بودن با خود
در هراس
کجاست بی‌خودی ؟

عباس کیارستمی

زبان اشاره

بیزارم از زبان
زبان تلخ
زبان تند
از زبان دستور
از زبان کنایه

با من
به زبان اشاره
سخن بگو

عباس کیارستمی 

چه بی قرارم

چه بی قرارم
وقتی قراری دارم
از قرار
امروز بی قرارم

عباس کیارستمی

رد پا

ردپایی بر برف
به کجا رفته است
آیا باز می گردد
از همین راه

عباس کیارستمی

هایکویی از عباس کیارستمی

وقتی آمد
آمد
وقتی بود
بود
وقتی رفت
بود

عباس کیارستمی