من اگر معشوقه ى تو بودم

من اگر معشوقه ى تو بودم
صبح ها
جاى باد و باران را تغییر می دادم
فصلِ باران را مى آوردم
 بالاى خانه مان
آن درختِ کاج را بالا می رفتم
و روى بلندترین شاخه اش نامَت را روى ابر می نوشتم
وَ مى سرودمَت

من اگر معشوقه ى تو بودم
هزار هزار آیه را براى ستایشَت به زانو مى کِشاندم
و نامَت را بر دهانِ خدا مى بوسیدم

من اگر معشوقه ى تو بودم
براى آمدنَت سبد سبد شکوفه هاى بهار نذر مى کردم
وَ خنده هایَت را مى آویختم
بر دیوارِ خانه مان

من اگر معشوقه ى تو بودم
هیچ اجبارى براى مُردن نبود

سپیده امیدى