درد زمانی ست

و درد زمانی ست که اشکها
در چشمان  تو
عمیق تر می شوند
و تو را به ژرفا می برند
چون آبهای زیرزمینی
و بالا می آورند
چون صدای پژواک دار
سربسته و سرگردان
میان سینه ها
و درد زمانیست
که گلو بی عطش خشک
می شود
پلک می پرد
و دخترکی پشت پنجره
باچشمان سفرکرده اش
به زلال می نگرد

بسام حجار شاعر لبنانی