دل

دل آن است که پیوسته بسوزد
آتش بگیراند وُ شعله ور شود
اگر به قلب و جان آتشی نمی دهد
پس آن دل ، دل نیست
و من به آن نیازی ندارم

اگر که شاد نمی گردد و نمی خندد
اگر ضربان اش را کسی نمی داند و
تپش اش را نمی شنود
پس آن دل ، دل نیست
و من به آن نیازی ندارم

به وقت ضرورت اگر برای وطن
مثل فولاد سینه سپر نکند و
بر خاک وطن اش بوسه نزند
پس آن دل ، دل نیست
و من به آن نیازی ندارم

آن دل به چه کارم آید
اگر رویا و آرزویی ندارد ؟
اگر نمی تواند دوست داشته باشد
پس آن دل ، دل نیست
و من به آن نیازی ندارم

بختیار وهاب زاده
مترجم : مجتبی نهانی