از دست دادن تو

من چیز‌های زیادی از دست داده ام
هیچ کدامشان
مثل از دست دادن تو نبود
گاهی یک رفتن
تمامت را با خود می‌‌برد
و تو تا آخر عمر
در به در دنبال خودت می‌‌گردی

امیر وجود

چه عاشقانه با من بازی کردی

چه عاشقانه با من بازی کردی
و من به همین سادگی‌
در پس عاشقانه‌های تو آب شدم
گاهی باید رفت
من و عاشقانه هایم
به خانه بر می‌‌گردیم
تو خوش باش با هزار قناری
که بر آسمان دلت پرواز می‌‌کنند
می‌ خواهم ببینم
کجای جهان را خواهی‌ گرفت

امیر وجود

و تو یک روز مى فهمى

و تو یک روز مى فهمى
بعد از من هر که پرسید
عشق چیست
به دورها خیره مى شوى و
با اشک خواهى گفت
عشق به دوست داشتنم
مشغول بود و
من ندیدمش
آنقدر ندیدمش
که صداى سالهاى دلتنگیم شد
و آنروز من به دوست داشتنت
معروف خواهم شد

امیر وجود

در رویاهایت جایی‌ برایم باز کن

در رویاهایت جایی‌ برایم باز کن
اینجا چیزی جز یاد تو نیست
نه که نیست ، هست
خنده‌هایت هست ، نگاهت هست ، نفسهایت هست
اما مال من نیست
زخمهایی که به یادگار گذاشتی کهنه شده اند
صدای ناشناس شب
دو صندلی شکسته ، یک میز غرق تماشا
هم خانه‌ام شده اند
بیداری از ابهام دست بر نمی‌‌دارد
و تو از سرم
دعوت کن مرا به خوابی‌ رویایی
در من حسی گسترده است
پر از خیالهای عاشقانه
مثل قطره‌های عذاب روی سرم میریزند
و هر لحظه از نگاه دلم می‌‌چکند
حیرانم از این حس
پرهیاهوترین لحظه‌های زند‌گیم‌ هستند
بگذار لرزش دلت
فقط ناقوس قلب مرا به صدا در آورد

امیر وجود

ای زیباترین حس دنیا

نگاه کن
غروب که می شود
خاطرات
نبض مرا می گیرند
تو زنده می شوی و
من می میرم
ای زیباترین حس دنیا
حالا که دوری
خیال و شب و تنهایی و باران
کدام یک مال من است ؟

امیر وجود

با من حرف بزن

با من حرف بزن
من تنها تنهایی هستم
که جز تو
کسی‌ نمی تواند شریک تنهاییم باشد
با من حرف بزن
که من تنها صدایی هستم
که بی‌ تو در سکوت خود خیره می‌‌شوم
با من حرف بزن
که روزگارم نه که نمی گذرد
که تمام دنیای من بی‌ تو جمعه می‌‌گذرد

امیر وجود

آدم که دیوار نیست

آدم که دیوار نیست
که هر روزش با جاى خالى کسى پر شود
و دم نزند
رهایش که کنى
از حدش که بگذرد
صدایى که نباشد
گوشى که نشنود
چشمى که نبیند
آغوشى که نباشد
تمام مى شود
ساده و آرام دست دلش را مى گیرد و
تا ته دنیا
دردهایش را قدم مى زند

امیر وجود