مرثیه‌ی بی‌موسیقی

هرگز تن به این تقدیر نمی‌سپارم
که قلب‌های عاشق درون خاک بی‌رحم جای گیرند
اما از کهن‌ترین روزگاران چنین بوده ، هست و خواهد بود
که فرزانگان و عاشقان رهسپار تاریکی شوند
با تاجی از سوسن‌های سپید و برگ‌های رخشان
اما تن به این تقدیر نمی‌سپارم
و لختی نمی‌آرامم
چه بسیار عاشقان و اندیشمندانی که در خاک همراه شمایند.
با خاک تیره و خودسر در آمیزید

شاید ذره‌ای از احساسات ، پندارها
رازها و گفته‌هاتان به‌جا مانده باشد
اما بهترین چیز از دست رفته
حاضر‌جوابی‌ها ، نگاه‌های صادقانه ، خنده‌ها ، عشق‌ها
برای همیشه رفته‌اند
رفته‌اند تا گل‌های سرخ را جانی تازه بخشند
شکوفه زیبا و دلرباست
عطرآگین است
نیک می‌دانم
با این همه از سر تسلیم و عجز
تن به این تقدیر نمی‌سپارم
فروغی که در دیدگانتان می‌درخشید
از تمامی گل‌های دنیا گرانبهاتر بود

فرو می‌روند
در قعر تاریکی گور آرام فرو می‌روند
زیبارویان ، پرمهران ، دلنوازان
خردمندان ، بذله‌گویان ، دلیران
نیک می دانم
با این‌همه نمی‌پذیرم و تن به این تقدیر نمی‌سپارم

ادنا سنت‌وینسنت میلی
مترجم : مستانه پورمقدم