اگر مرد می بودم

اگر مرد می بودم
دست زنی را
عاشقانه می گرفتم
ماه به ماه
فصل به فصل می گشتیم
ازعشق برایش می خواندم
و می گفتم
تا آن زمان که از آن منی
ازهیچ چیزنترس

آخرزنان ازخیلی چیزها
هراس دارند
ازتنهایی ، ازدلتنگی ، ازدیروز و فردا
اززشت بودن
ازاینکه بایکوت شوند
ازپیری ازاینکه کسی دیگر
جایشان رابگیرد

برای ازبین بردن هراس
مرد نه احتیاج به پول دارد
و نه جاه و مقام و نه قدرت
فقط لازم است
عشق ورزی و نازبدوش گرفتن و
تعهد را بدانند

اگرمرد می بودم
کاری می کردم
آن زنی که شریک زندگی ام است
هرگز
ازهیچ چیزنترسد ؟

آرینا حمید شاعره کرد
مترجم : خالد بایزیدی