-
دلتنگ توام
سهشنبه 10 اسفند 1400 05:35
دلتنگ توام مرا بیاموز چطور دلتنگات نباشم چطور باید ریشهی عشقِ تو را از اعماق جانام برکنم ؟ بیاموزم چگونه اشک در کاسهی چشم میمیرد بیاموزم قلبها چطور میمیرند و شور و شوق وجودِ آدمی چگونه خودکشی میکند ؟ نزار قبانی مترجم : پریسا فرخی
-
دلیل زندگی
سهشنبه 10 اسفند 1400 05:30
اگر زنده ام اگر هنور امید دارم تنها دلیلش این است که دلتنگت هستم امید یاشار مترجم : سیامک تقی زاده
-
تاریخ زندگی ام
سهشنبه 10 اسفند 1400 05:25
از قرن اول تولد تا قرن بیست و یکم پس از عشق تنها تو می توانی آنچه می خواهی به روزهایم بیفزایی و آنچه را می خواهی از آن حذف کنی تمام تاریخ من از کف دست های تو جاری می شود و برکف دست های تو می ریزد سعاد الصباح مترجم : مرجان وفایی
-
یک روز خودم را خواهم بخشید
سهشنبه 10 اسفند 1400 05:20
یک روز خودم را خواهم بخشید از آسیبی که به خویش روا داشتم از آسیبی که اجازه دادم دیگران بر من روا دارند و چنان محکم خویش را در آغوش خواهم کشید که هرگز ترک خود نکنم امیلی دیکنسون مترجم : ناصر علیزاده
-
عشق
سهشنبه 10 اسفند 1400 05:15
آن عشق را همراه با شتاب زندگی تجربه کردیم همه چیز در یک آن آغاز شد سپری شد و پایان یافت همچون دو قطاری که چندی در کنار هم حرکت کرده سپس از هم دور میشوند در دو جهت جدا آتاول بهرام اوغلو مترجم : علیرضا شعبانی
-
چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم
سهشنبه 10 اسفند 1400 05:10
چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر من اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردم فشردم باهمه مستی به دل سنگ صبوری را زحال گریه پنهان حکایت با سبو کردم فرود آ...
-
بگذارید نمایش را آغاز کنیم
سهشنبه 10 اسفند 1400 05:05
میخواستند مجابم کنند که فقط چند سال روی خوشی را میبینم بعد دختر جوانتری جای مرا میگیرد انگار مردها با بالا رفتن سن بیشتر قدرتنمایی میکنند اما زنها هرچه از سنشان بگذرد بیارزش میشوند بگذار دروغشان را برای خودشان نگه دارند چون برای من تازه این شروع کار است احساس میکنم تازه از شکم مادر به دنیا پا گذاشتهام...
-
ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست
سهشنبه 10 اسفند 1400 05:00
ای دل ز جان در آی که جانان پدید نیست با درد او بساز که درمان پدید نیست حد تو صبرکردن و خونخوردن است و بس زیرا که حد وادی هجران پدید نیست در زیر خاک چون دگران ناپدید شو این است چاره? تو چو جانان پدید نیست ای مرد کندرو چه روی بیش ازین ز پیش چندین مرو ز پیش که پیشان پدید نیست با پاسبان درگه او های و هوی زن چون طمطراق...
-
به کجا برویم دلبرم ؟
یکشنبه 1 اسفند 1400 05:45
به کجا برویم دلبرم ؟ چگونه بیاویزیم بر سینههامان نشانههای عشق را ؟ و جشن بگیریم ولنتاین مقدس را در عصری که ناشناخته است عشق ؟ نزار قبانی مترجم : سعید هلیچی
-
چه کسی می داند
یکشنبه 1 اسفند 1400 05:40
چه کسی میداند در کدام دیاری من بیتو در این سکوت مثل دیوانهها هستم جاهد ظریف اوغلو مترجم : مینا رحیمی
-
به تو بگویم دوستات دارم ؟
یکشنبه 1 اسفند 1400 05:35
چگونه شبهنگام بهسوی تو به پرواز درآیم تا به خوابات شبیخون بزنم ؟ چگونه جنگل را به تن کنم و پنجرهات را با درختان تصرف کنم و به تو بگویم دوستات دارم ؟ غادة السمان مترجم : محمد حمادی
-
روزهای عشق چقدر شیریناند
یکشنبه 1 اسفند 1400 05:30
روزهای عشق چقدر شیریناند رؤیاهایش چه گوارایند غم واندوه شبهایش چقدر تلخاند و هراسهایش چقدر زیادند جبران خلیل جبران مترجم : الهام صالحی
-
از بهر عشق
یکشنبه 1 اسفند 1400 05:25
شگفتا با این همه زخم های نهفته درجهان هنوز هر کسی در فرصتی دیگر از بهر عشق میل به خطر دارد ادوارد لی مترجم : شیرین جواهری
-
آرام بخشترین آوای جهان
یکشنبه 1 اسفند 1400 05:20
آرام بخشترین آوای جهان نوای تارِ حنجرهء توست هنگامی که برای من مینوازی روپی کائور شاعر هندی مترجم : زیبا گنجی
-
و باز هم منتظر می مانم
یکشنبه 1 اسفند 1400 05:15
تو می آیی من می روم هیچ اتفاقی میان ما نمی افتد در این دنیای پهناور جایی برای نزدیک بودن نیست فصل من نیست فصلی که تو در آن شناوری با نگاهی قلبم را از سینه بیرون می آوری می دانم خواهم مرد و باز هم منتظر می مانم دیانا باربو شاعر رومانی مترجم : النا رودیکا کاظمی
-
سپیده ی عشق
یکشنبه 1 اسفند 1400 05:10
آسمان همچون صفحه ی دل من روشن از جلوه های مهتاب است امشب از خواب خوش گریزانم که خیال تو خوشتر از خواب ست خیره بر سایه های وحشی بید می خزم در سکوت بستر خویش باز دنبال نغمه ای دلخواه می نهم سر به روی دفتر خویش تن صدها ترانه می رقصد در بلور ظریف آوایم لذتی ناشناس و رویا رنگ می دود همچو خون به رگهایم آه ، گویی ز دخمه ی دل...
-
در قلبام سکونت گزین
یکشنبه 1 اسفند 1400 05:05
حقیقت به من نزدیک بود روزی زمزمهکنان وسوسهبرانگیز همچون زنی سرشار از عشق با عطوفت و مهربانی در آغوشام کشید مژگانام را نوازش کرد گونههایش را دوبار بوسیدم به من گفت نزدیک شو و در قلبام سکونت گزین نزدیک مان نگهبانی بود که پنهانی کوچکترین گناه را ثبت میکرد گفتمش دوری کن از من بر حذر باش از من چرا که نگران توام و...
-
کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت
یکشنبه 1 اسفند 1400 05:00
کیست آن لعبت خندان که پری وار برفت که قرار از دل دیوانه به یک بار برفت باد بوی گل رویش به گلستان آورد آب گلزار بشد رونق عطار برفت صورت یوسف نادیده صفت میکردیم چون بدیدیم زبان سخن از کار برفت بعد از این عیب و ملامت نکنم مستان را که مرا در حق این طایفه انکار برفت در سرم بود که هرگز ندهم دل به خیال به سرت کز سر من آن...
-
بسیار دوستات دارم
یکشنبه 17 بهمن 1400 05:35
بسیار دوستات دارم فراوان دوستات دارم و میدانم که در تبعیدگاه زندگی میکنم و تو در تبعیدگاهی دیگر و بین من و تو باد است و ابر رعد است و برق آتش است و برف و میدانم که رسیدن به چشمانات خیالی بیش نیست و این را میدانم که رسیدن به تو خودکشیست ولی شادمانم میکند که خود را برای تو تکهتکه کنم ای بانوی گرانبها و اگر...
-
هم دردی و هم درمان
یکشنبه 17 بهمن 1400 05:30
از تو شکایت برم یا که از دلدادگیام برایت شکوه کنم که تو خود درمان و دردم نیز از تو بوده است لسان الدین الخطیب شاعر اندلسی مترجم : محمد حمادی
-
دلتنگی
یکشنبه 17 بهمن 1400 05:25
آنقدر آنقدر چشم به راه گذاشتیام که وابستهاش شدم انتظارِ تو را آمدی پس از زمانهای بسیار دوستتر میدارم از تو اما دلتنگیِ تو را عزیز نسین مترجم : پوریا اشتری
-
قلب من نقشه است
یکشنبه 17 بهمن 1400 05:20
قلب من نقشه است و همه ی جاده ها به سوی عشق یکطرفه خلوت ، بی میان بُر فقط یک طرفه امیدوارم که عاقبت مرا پیدا کنی الکساندرا واسیلیو مترجم : شیرین جواهری
-
با او به میان توفان خواهم رفت
یکشنبه 17 بهمن 1400 05:15
آن کس که باران را دوست دارد و خانهاش را دوست دارد و با نگاهی آرام به زندگی مینگرد با او به میان توفان خواهم رفت آن کس که مرا در کنار آتش دروناش گرم کند و نه بهشت و نه دوزخ او را به شگفت نیاورد و با نگاهی آرام به زندگی بنگرد با او به میان توفان خواهم رفت فرانسیس شاو شاعر آمریکایی مترجم : حسین الهی قمشهای
-
تا تو گسستهای ز من ، تاب نمانده در تنم
یکشنبه 17 بهمن 1400 05:10
تا تو گسستهای ز من ، تاب نمانده در تنم کیست به یاد چشم تو مست ؟ منم ، منم ، منم دور از آن نگاه تو ، وز رخ همچو ماه تو روز در آه و زاریام ، شب به فغان و شیونم ای که به غربت این زمان باده کشی عیان ، عیان خون دل است در وطن ، جای شراب خوردنم دل ز وطن بریدهای ، راه سفر گزیدهای نیست مرا دلی چو تو ، دل نبوَد از آهنم گرچه...
-
مرا چه سود که تو عاقل باشی ؟
یکشنبه 17 بهمن 1400 05:05
مرا چه سود که تو عاقل باشی ؟ زیبا باش و محزون باش اشک بر زیبایی چهره میافزاید چون رود که بر منظره توفان گلها را طراوت میبخشد دوست میدارمت آندم که نشاط از چهرهی گردآلودهات رخت میبندد آندم که غرق در کین میشود دلات و سایهی هولناک گذشته بر امروز تو بال میگستراند دوست میدارمت آن دم کز چشم فراخت اشکی به گرمی...
-
دلبرا عشق تو نه کار منست
یکشنبه 17 بهمن 1400 05:00
دلبرا عشق تو نه کار منست وین که دارم نه اختیار منست آب چشم من آرزوی تو بود آرزوی تو درکنار منست آنچه ازلطف و نیکویی درتست همه آشوب روزگار منست تا غمت در درون سینه ماست مرگ بیرون در انتظار منست عشق تا چنگ در دل من زد مطربش نالهای زار منست شب زافغان من نمی خسبد هر کرا خانه در جوار منست خار تو در ره منست چو گل پای من در...
-
ای محبوب من
جمعه 8 بهمن 1400 05:35
ای محبوبام ای که از آن منی آن آتش عشق همچنان در من شعلهور است در درونام هیچ چیزی خاموش نشده است چیزی فراموش نشده است چون عشق من از عشق تو نیرو میگیرد و دوست داشته میشود و تا وقتی زنده هستی عشق من در دستان تو خواهد ماند بدون آنکه ترکم کنی پابلو نرودا مترجم : بیتا روحی
-
برایت واقعیت زیبا آرزومندم
جمعه 8 بهمن 1400 05:30
میگویند برایت خوابهای خوشی آرزومندیم آیا کسی هم هست که به من بگوید برایت واقعیتی زیبا آرزومندم خواب زیبا به چه کارمان میآید ما گرفتار واقعیتی دردناک هستیم محمود درویش مترجم : احمد دریس
-
عشق من و تو
جمعه 8 بهمن 1400 05:25
خاتون عشق تو سایه است وُ عشق من خورشید وعدهی لقایی یا قرار فراقی ؟ آدونیس مترجم : صالح بوعذار
-
اتفاق سرد سال
جمعه 8 بهمن 1400 05:20
پیشترها تنها اتفاق سرد سال زمستان بود اما اکنون هم انسانها سردند و هم دل هایشان جاهد ظریف اوغلو مترجم : سینا عباسی