-
فراموشی دل می خواست
یکشنبه 8 دی 1392 18:23
گفته بودم فراموشی زمان می خواهد اشتباه بود فراموشی زمان نمی خواهد فراموشی دل می خواست که آن هم پیش تو ماند اُزدمیر آصف مترجم : سیامک تقی زاده
-
ای کاش
یکشنبه 8 دی 1392 18:20
ای دست ای مخمل نسیم ای بازگشته از سفر بی کرانگی از سرزمین پاک گیاهان مهرزی ای کاش گرده های محبت را در ذهن سبز گونه ی من ، بارور کنی ای کاش می گشودیم آرام ای کاش جمله های تنم را آهنگ عاشقانه می دادی آنگاه آن عاشقانه را از بر می خواندی ای کاش با من می ماندی روزی هزار بار من را به نام می خواندی ای کاش فرخ تمیمی
-
با من شریک شو
یکشنبه 8 دی 1392 18:18
با من شریک شو در نان هر روزه ی تنهایی ام پرکن با حضورت دیوارهای غیاب را مذهب کن پنجره ی ناموجود را دری باش بالای همه درها که همیشه می توان آن را باز گذاشت هالینا پوشویاتوسکا ترجمه : ایونا نویسکا
-
تا شدم صید تو آسوده ز هر صیادم
یکشنبه 8 دی 1392 18:14
تا شدم صید تو آسوده ز هر صیادم وای بر من گر ازین قید کنی آزادم نازها کردی و از عجز کشیدم نازت عجزها کردم و از عجب ندادی دادم چون مرا میکشی از کشتنم انکار مکن که من از بهر همین کار ز مادر زادم تو قوی پنجه شکارافکن و من صید ضعیف ترسم از ضعف به گوشت نرسد فریادم آب چشمم مگر از خاک درت چاره شود ورنه این سیل پیاپی بکند...
-
درختانی را از خواب بیرون می آورم
یکشنبه 8 دی 1392 18:10
درختانی را از خواب بیرون می آورم درختانی را در آگاهی کامل از روز در چشمان تو گم می کنم توکه با همه ی فقر و سفره بی نان در کنارم نشسته ای لبخند برلب داری در چهار جهت اصلی چهار گل رازقی کاشته ای عطر رازقی ما را درخشان مملو از قضاوتی زودگذر به شب می سپارد همه چیز را دیده ایم تجربه های سنگین ما ما را پاداش می دهد که آرام...
-
عاشقانه ترین ترانه ی تاریخ
یکشنبه 1 دی 1392 18:07
روزی من عاشقانه ترین ترانه ی تاریخ را خواهم سرود ترانه ای که عاشقان در گوش هم زمزمه می کنند و از فرط عشق و به شکرانه ی آن در آغوش هم اشک خواهند ریخت و همدیگر را تنگ تر به بر خواهند کشید روزی که دیگر با شنیدنش هیچ کس به هیچ چیزی جز دوست داشتن نمی اندیشد ترانه ای که سخت ترین انسانها را به نرمخوترین موجوداتی بدل می کند...
-
تو هیچ نقطه ضعفی نداشتی
یکشنبه 1 دی 1392 18:02
تو هیچ نقطه ضعفی نداشتی من داشتم من عاشق بودم برتولت برشت
-
شبهای بی تو
یکشنبه 1 دی 1392 18:00
اما برای من هر شب بی تو یلداست منی که زیر حافظ چشمانت یادت را دانه دانه می کنم سید محمد مرکبیان
-
ادعای بی تفاوتی سخت است
یکشنبه 1 دی 1392 17:58
ادعای بی تفاوتی سخت است آن هم نسبت به کسی که زیباترین حس دنیا را با او تجربه کردی مارگارت آتوود
-
سالمندان را دوست داشتم
یکشنبه 1 دی 1392 17:53
سالمندان را دوست داشتم اما سالمندی را نه پیری همه چیز را از آدم میگرفت از حافظه گرفته تا قوای جنسی میدانی که دیگر آخر خطی فعل هایت همه ماضی میشوند تقریبا مانند میزبانی هستی که دوست دارد آزاد باشد اما در عین حال میداند که به زودی کسی زنگ در را خواهد زد منتظر مرگ بودن بدتر از خود مرگ است چارلز بوکوفسکی
-
من به آرزوهایم دل باختم
یکشنبه 1 دی 1392 17:50
من به آرزوهایم ، دل باختم نه به تو تو اصلا وجود نداری که چشم های آبی هم داشته باشی و یا در زنبیلت آفتاب حمل کنی اگر ملکه ای از تو ساختم به خاطر این بود که فکر می کردم تو می توانی مرا به آرزوهایم برسانی همین رسول یونان
-
ای سرو ناز حسن که خوش میروی به ناز
یکشنبه 1 دی 1392 17:49
ای سرو ناز حسن که خوش میروی به ناز عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز فرخنده باد طلعت خوبت که در ازل ببریدهاند بر قد سروت قبای ناز آن را که بوی عنبر زلف تو آرزوست چون عود گو بر آتش سودا بسوز و ساز پروانه را ز شمع بود سوز دل ولی بی شمع عارض تو دلم را بود گداز صوفی که بی تو توبه ز می کرده بود دوش بشکست عهد چون در...
-
وقتی که با تو به رقص برمی خیزم
یکشنبه 1 دی 1392 17:42
وقتی که با تو به رقص برمی خیزم پاهایم سنبله های گندم می شوند و گیسوانم طولانی ترین رودخانه ی جهان سعاد الصباح
-
در اتاقی که به اندازه یک تنهاییست
جمعه 22 آذر 1392 19:57
در اتاقی که به اندازه یک تنهاییست دل من که به اندازه یک عشقست به بهانه های ساده خوشبختی خود می نگرد به زوال زیبای گلها در گلدان به نهالی که تو در باغچه خانه مان کاشته ای و به آواز قناری ها که به اندازه یک پنجره می خوانند آه سهم من اینست سهم من اینست سهم من آسمانیست که آویختن پرده ای آن را از من می گیرد سهم من پایین...
-
تا اندوه را جاودانه سازی
جمعه 22 آذر 1392 19:53
میدانم خدایان انسان را بدل به شیئی میکنند بی آنکه روح را از او برگیرند تو نیز بدل به سنگی شدهای در درون من تا اندوه را جاودانه سازی آنا آخماتووا
-
از همان آغاز راه
جمعه 22 آذر 1392 19:51
از همان آغاز راه ما کمی از هم جدا بود تو مثل یک شاعر عاشق بودی و من مثل یک عاشق شعر می سرودم هر دو گم شدیم من در پایان یک رویا تو در یک شعر بی پایان واهه آرمن
-
جان گویم تو را
جمعه 22 آذر 1392 19:48
جان خوشست ، اما نمیخواهم که : جان گویم تو را خواهم از جان خوشتری باشد ، که آن گویم تو را من چه گویم که آنچنان باشد که حد حسن توست ؟ هم تو خود فرما که : چونی ، تا چنان گویم تو را جان من ، با آن که خاص از بهر کشتن آمدی ساعتی بنشین ، که عمر جاودان گویم تو را تا رقیبان را نبینم خوشدل از غمهای خویش از تو بینم جور و با...
-
قشنگترین اسارت زندگی
جمعه 22 آذر 1392 19:42
ماندن به پای کسی کـه دوستش داری قشنگترین اسارت زندگی است حسین پناهی
-
من نفهمیدم چرا می نویسم
جمعه 22 آذر 1392 19:38
من نفهمیدم چرا می نویسم از خودم می گویم یا از دنیا برای خودم می نویسم یا برای دیگران اینقدر فهمیدم که پای کسی یا چیزی در میان است از من و دنیا بیشتر از من و دیگران بزرگتر بیژن جلالی
-
آنکه رخسار ترا این همه زیبا می کرد
جمعه 22 آذر 1392 19:35
آنکه رخسار ترا این همه زیبا می کرد کاش از روز ازل فکر دل ما می کرد آنکه می داد ترا حسن و نمی داد وفا کاشکی فکر من عاشقِ شیدا می کرد یا نمی داد ترا این همه بیدادگری یا مرا در غم عشق تو شکیبا می کرد کاشکی گم شده بود این دلِ دیوانه ی من پیش از آن روز که گیسوی تو پیدا می کرد ای که در سوختنم با دلِ من ساخته ای کاش یک شب...
-
یک زن
جمعه 22 آذر 1392 19:32
یک زن اگر بخواهد حتی می تواند با صدایش تو را در آغوش بگیرد ایلهان برک مترجم : سیامک تقی زاده
-
تو لیلی نیستی
جمعه 22 آذر 1392 19:28
تو لیلی نیستی من اما مجنون حرف هات می شوم دیوانه ی دست هات مبهوت خنده هات گل قشنگم شیرین نیستی ولی من صخره های شب را آنقدر می تراشم تا خورشیدم طلوع کند و تو در آغوشم بخندی عباس معروفی
-
درین سرای بی کسی اگر سری در آمدی
پنجشنبه 21 آذر 1392 19:26
درین سرای بی کسی اگر سری در آمدی هزار کاروان دل ز هر دری در آمدی ز بس که بال زد دلم به سینه در هوای تو اگر دهان گشودمی کبوتری در آمدی سماع سرد بی غمان خمار ما نمی برد به سان شعله کاشکی قلندری در آمدی خوشا هوای آن حریف و آه آتشین او که هر نفس ز سینه اش سمندری در آمدی یکی نبود ازین میان که تیر بر هدف زند دریغ اگر کمان...
-
من آویخته از طناب
پنجشنبه 21 آذر 1392 19:23
من آویخته از طناب تو شلیک کردی تو شلیک کردی به طناب برگشتم به زندگی به شلیکِ دستهای تو اشتباه کرده بودند دارند دوباره نشانه میروند قلبم را حالا درست نشانه گرفتی بزن به قلب هدف زندگی همین است که شلیک میشود از دستهای تو شهاب مقربین
-
ای که در جام رقیبان می پیاپی میکنی
پنجشنبه 21 آذر 1392 19:20
ای که در جام رقیبان می پیاپی میکنی خون دل در ساغر عشاق تا کی میکنی مینوازی غیر را هر لحظه از لطف و مرا دم بدم خون در دل از جور پیاپی میکنی راه اگر گم شد نه جرم ناقه از سرگشتگی است بی گناه ای راه پیما ناقه را پی میکنی ناله و افغان من بشنو خدا را تا به کی گوش بر آواز چنگ و نالهٔ نی میکنی ساقیا صبح است و طرف باغ و...
-
خنجرِ گداختهی ودکا بر زبان من
پنجشنبه 21 آذر 1392 19:16
خنجرِ گداختهی ودکا بر زبان من تو در هر قطره حضور داری امشب را بیخیال نوشیدم مانند روسها که آتش مینوشند بیکه بسوزند من اما باختم چون با دو آتش طرف بودم ودکا و تو ناتاشا گارسون بود من تو را ناتاشا صدا میزنم میخواهم با من چون کبوتری بر یخهای میدانِ سُرخ پرواز کنی هر گیلاسی یک آتش...
-
بی قلب زیستن
پنجشنبه 21 آذر 1392 19:08
هرگز نمی توان گل زخم های خاطره ای را ز قلب کَند که در این سیاه قرن بی قلب زیستن آسان تر است ز بی زخم زیستن قرنی که قلب هر انسان چندیدن هزار بار کوچکتر است از زخم های مزمن و رنجی که می کشد نصرت رحمانی
-
تو را دوست دارم
پنجشنبه 21 آذر 1392 10:24
تو را دوست دارم بیشتر از نوشتنِ آخرین سطرِ مشقهایِ مدرسه بیشتر از تقلب در امتحان حتا بیشتر از بستنی قیفیهایِ قدیم پفکهایِ طعمِ پنیر تو را بیشتر از توپهایِ پلاستیکی کوچههایِ خاکی این را که میدانی چه قدر بود به خدا تو را از خوابِ نرسیده به صبح هم بیشتر دوست دارم بیشتر از صبحهایِ جمعه عصرهایِ لواشک آلوچه تو را...
-
نه دست اشتیاق
جمعه 15 آذر 1392 19:28
نه دست اشتیاق نه پای پیشواز درهم شکسته عطر لطیف نیاز و ناز گلهای من شکفته به گلدان او ولی چشمان سبزفام وی از من گریخته است لبریز کرده جام من از نوش آن نگاه اما دریغ دست من این جام ریخته است تا کی به هر بهانه سرودی نگاشتن حرفی نمانده است از او رمیده است رویای خواستن از من کلام غمزده ی دوست داشتن سیاوش کسرایی
-
منتظر آمدن همه نباش
جمعه 15 آذر 1392 19:26
منتظر آمدن همه نباش یک نفر هیچ وقت نمیآید ازدمیر آصف مترجم : سیامک تقی زاده