عاشق شدن

در عشق نه شکست وجود دارد
نه پیروزی
همین کافی‌ست که تو عاشق شده‌ای

أنیس منصور
مترجم : سعید هلیچی

چشم هایت

عدنان الصائغ

چشم‌هایت
زیبا و غمین‌اند
چشم‌هایت
پیاده‌روی باران‌خورده‌ی وداع‌اند

عدنان الصائغ
مترجم : صالح بوعذار

در همه چیز زیباش باش

در همه چیز زیباش باش
در دوستی ات
عشقت
اخلاقت
رفتارت
حتی در دوری زیبا باش

غسان کنفانی
مترجم : سپیده متولی

مرا تصور کن

مرا تصور کن در خیال خودت
بالاتر از قطره های باران
 
و برایم در چهره ی ماه
داستانی عاشقانه بنویس
 
و بگذارم ستاره یی نیلگون باشم
در شب های تاریک ات
 
و بر سینه ات بفشار مرا
وقتی خطر فریب ام می دهد
 
من در عشق تو کودک هستم
کودکی که نمی خواهد به بزرگ شدن فکر کند

جورج جریس فرح
مترجم : الهام صالحی

یک لحظه عشق

یک لحظه عشق
تمامِ یک عمر انتظار را توجیه می‌کند

احلام مستغانمی  
مترجم : احمد دریس

اختیاری ندارم

اختیاری ندارم
تو آفتابی و
قلب‌ام
گلِ آفتاب‌گردانی دیوانه

عدنان الصائغ
مترجم : محمد حمادی

شهادت می‌دهم

شهادت می‌دهم
که عشق مانند مرگ است
می‌آید
وقتی که منتظر عشق نیستیم

محمود درویش
مترجم : هانیه رجبی

در قلب‌ام سکونت گزین

حقیقت به من نزدیک بود
روزی زمزمه‌کنان وسوسه‌برانگیز
هم‌چون زنی سرشار از عشق
با عطوفت و مهربانی در آغوش‌ام کشید
مژگان‌ام را نوازش کرد
گونه‌هایش را دوبار بوسیدم
به من گفت
نزدیک شو و در قلب‌ام سکونت گزین

نزدیک مان نگهبانی بود
که پنهانی کوچک‌ترین گناه را ثبت می‌کرد
گفتمش دوری کن از من
بر حذر باش از من
چرا که نگران توام
و از پروردگارم می‌ترسم
بدون خداحافظی با من ترک‌ام کرد و رفت
و گفت می‌بینمت
هر زمان که دیگر از چیزی نترسی

جورج جریس فرح  
مترجم : الهام صالحی

هم دردی و هم درمان

از تو شکایت برم یا که
از دلدادگی‌ام برایت شکوه کنم
که تو خود درمان و
دردم نیز از تو بوده است

لسان الدین الخطیب شاعر اندلسی
مترجم : محمد حمادی

برایت واقعیت زیبا آرزومندم

می‌گویند برایت
خواب‌های خوشی آرزومندیم
آیا کسی هم هست که به من بگوید
برایت واقعیتی زیبا آرزومندم
خواب زیبا به چه کارمان می‌آید
ما گرفتار واقعیتی دردناک هستیم

محمود درویش
مترجم : احمد دریس

عشق من و تو

خاتون
عشق تو سایه است وُ
عشق من خورشید
وعده‌ی لقایی یا قرار فراقی ؟


آدونیس
مترجم : صالح بوعذار

در جست‌وجوی توام

در جست‌وجوی توام
در خاکسترِ حافظه
در خاکسترِ صاعقه‌ها
در آتش‌های خلأ
در عشق
در عذاب
در دگردیسی‌ها
در ناله‌ی قلب‌های پاره‌پاره
در گیتارهای خاموش
در تعطیلاتِ زیبای پایانِ هفته
در اساطیر
در دیروز با ریه‌های بسته
در ژرفناها ، در همه‌جا
جز این جهان
تو را می‌جویم
محبوبِ من

جان دمو شاعر اهل عراق
مترجم : حمزه کوتی

پیاده‌روی‌های دل‌تنگی

بر روی پیاده‌روی‌های دل‌تنگی
ما آواره‌ایم
نه قرارهایمان فرامی‌رسند
و نه ما از انتظار خسته می‌شویم

أریج المغربی شاعر مراکشی  
مترجم : احمد دریس

زندگی از من می‌خواهد

زندگی از من می‌خواهد
که فراموش‌ات کنم
و این چیزی‌‌ست
که دل‌ام نمی‌تواند بفهمد
 
محمود درویش
مترجم : احمد دریس

سه چیز تمامی ندارد

سه چیز تمامی ندارد
تو
و عشق
و مرگ

محمود درویش
مترجم : احمد دریس

اسیر تو بودن

اسیر تو بودن
آزادی ست
حتی زیر اقیانوس های عمیق
حتی با چشمان بسته
بدون هیچ تنفس عمیق

سهام الشعشاع
ترجمه : بابک شاکر

فراموش می شوی

فراموش می‌شوی
گویی که هرگز نبوده‌ای

مانند مرگ یک پرنده
مانند یک کنیسه‌ی متروکه فراموش می‌شوی
مثل عشق یک ره‌گذر
و مانند یک گل در شب ، فراموش می‌شوی

من برای جاده هستم
آن‌جا که قدم‌های دیگران از من پیشی گرفته
کسانی که رؤیاهای‌شان به رؤیاهای من دیکته می‌شود
جایی که کلام را به خُلقی خوش تزیین می‌کنند
تا به حکایت‌ها وارد شود
یا روشنایی‌یی باشد
برای آن‌ها که دنبال‌ش خواهند کرد
که اثری تغزلی خواهد شد
و خیالی

فراموش می‌شوی
گویی که هرگز نبوده‌ای
آدمی‌زاد باشی
یا متن
فراموش می‌شوی

فراموش می‌شوی
گویی که هرگز نبوده‌ای
خبری بوده باشی
و یا ردّی
فراموش می‌شوی

من برای جاده هستم
آن‌جا که ردپای کسان بر ردپای من وجود دارد
کسانی که رؤیای من را دنبال خواهند کرد
کسانی که شعری در مدح باغ‌های تبعید
بر درگاه خانه‌ها خواهند سرود

آزاد باش از فردایی که می‌خواهی
از دنیا و آخرت
آزاد باش از عبادت‌های دیروز
از بهشت بر روی زمین
آزاد باش از استعارات و واژگان من
تا شهادت دهم
هم‌چنان که فراموش می‌کنم
زنده هستم
و آزادم

محمود درویش
مترجم : تراب حق‌شناس

دلیل بی خوابی

می روی که بخوابی
چراغ را خاموش می کنی
سرت را روی بالِشتَت می گذاری
و چشمانت را می بندی
و به دلیلی که نه تو می دانی و نه من
و نه هیچ کس دیگری
همچنان بیدار می مانی

رشاد حسن شاعر سعودی
مترجم : سپیده متولی

مغرور باش

مغرور شو مغرور شو
هر قدر هم جفا کنی
پیش چشم و تن من فرشته خواهی ماند
و آن‌سان که عشق‌مان برایم اراده کرد
خواهی ماند
و این‌گونه می‌بینم‌ات
نسیم‌ات بوی عنبر و سرزمین‌ات قند و شکر
و من بیش‌تر دوستت دارم
دستانت سبزه و گل‌اند

من اما
به‌سان بلبلان آواز نمی‌خوانم
که غل‌ و زنجیرها
به من می‌آموزند تا مبارزه کنم
مبارزه کنم مبارزه
زیرا که بیش‌تر تو را دوست دارم
آوازم دشنه‌هایی از جنس گل‌ها
سکوت‌ام کودکیِ رعدها
و زنبقی از خون دل‌ام
و تو خاکی و افلاک
و دلت سبز
و جزر عشق در تو مَد است
پس چگونه بیش‌تر نخواهم‌ات
تو آن‌سان که عشق‌مان
برایم اراده کرد ، خواهی ماند
و اینگونه می‌بینم‌ات
نسیم‌ات بوی عنبر
و سرزمین‌ات قند و شکر
و دلت سبز
من کودکِ عشق توأم
و در آغوش زیبای تو
بزرگ می‌شوم

محمود درویش
مترجم : محمد حمادی

تنهایی

تنها در اتاق
رو به روی آینه نشسته‌ای
و در آن می‌نگری
می‌کوشی
رنگ چشمان‌ام را
به یاد آوری

تنها در اتاق
در برابر آینه ایستاده‌ام
و به چهره‌ام می‌نگرم
تا حالت‌های چهره‌ات را
به یاد آورم

آینه به خواب رفته
و حافظه خسته است
شیشه‌ها
چهره‌ها را از یاد می‌برند
و گل هم‌چنان
در جام آب است

جمال جمعه شاعر عراقی‌
مترجم : حمزه کوتی