ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
از عشق با من نگو
غم باد گرفتم
و یکی دو پیک زدم ، گریستم
زخمیِ پرچانه
گروگان و اسیرت
منم
اما در پاریس با توام
رنجورم ، چون فریبم دادی
از کثافتی که در آن افتادم ، رنجورم
راضیام به واپس زدنت
چه فرقی میکند پشت و پناهمان کجاست
در پاریس با توام
موردی دارد اگر به ” لوور ” نرویم
اگر بگوییم ، گور بابای نوتردامِ گند
بی خیال شانزلیزه شویم
و همینجا ، توی اتاق کثیف این هتل قدیمی بمانیم
برای این و آن ، آن و این کنیم
بیابیم ، تو کیستی ، من چیستم
از عشق با من نگو
بیا از پاریس بگوییم
از آن تکهاش که از اتاق ما پیداست
سقف ترک برداشته ، دیوارهایش ور آمدهاند
و من در پاریس با توام
از عشق با من نگو
بیا از پاریس بگوییم
در پاریس با توام ، با هر کاری که میکنی
در پاریس با چشمانت ، با دهانات
در پاریسام با جایجایِ جنوبت
آزردمت ؟
در پاریس با توام
جیمز فنتون شاعر انگلیسی
مترجم : بهار افسری