دیروز را بسیار دنبالت گشتم

دیروز را بسیار دنبالت گشتم
اما پیدایت نکردم
گفتند تو را دیده‌اند
که توده‌ای برف شده‌ای
و بر بلندترین قله نشسته‌ای
باور نکردم
تا اینکه خودت آمدی
و ذره ذره
آب شدی بر جنازه‌ام

کژال ابراهیم خدر
ترجمه : فریاد شیری

نظرات 1 + ارسال نظر
ناهید سه‌شنبه 3 مهر 1397 ساعت 05:46 http://tabicaran.blogfa.com/

عشق بی‌دلیل دوست داشتن است
بی‌سبب به کسی دل‌بستن است،
آب شدن است
به وقت نگریستن به چشمانش از درون
لرزیدن است
به وقت گرفتن دستانش با تمام وجود
حتی در آغوش نکشیدن است از شرم
زیرا که در اصل همان شرم است
دوست داشتن

جان یوجل

در دستم
شاخه گلی به رنگ غروب
در دهانم
پنجاه و سه ترانه‌ی عاشقانه‌ی شمس
در دلم
چیزی که پنهان کردنش کار هرکسی نیست
چگونه طبیعی باشم ؟
با این بی‌قراری بی‌مهار
و این‌ عاشقانه‌ی بی‌قرار
که اگر دهانم را ببندم
از چشم‌هایم سرریز می‌کند

لیلا کردبچه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.