حساب عاشقی

امروز به رسمِ هر روز
نشستم حساب کردم که تا به حال چقدر برایت مرده ام
آغوش ها را شمردم ، دوستت دارم ها را
نشستم و یادم آمد چقدر مشغولم به تو
به عشق
به چشم‌هایت
فکر کردم به شمعدانی های پشتِ پنجره
به فنجانِ چای
به دستگیره ی در
به آینه
به دست‌هایم
و به هرچیزی که ردِ انگشتانت روی آنها مانده بود
خیره ماندم به قابِ عکس
به ایستادنت
به ترمه ی فیروزه ایِ روی میز
به سلیقه‌ات
نفسِ عمیقی کشیدم و دست بردم سمتِ فنجان
و چایی که برای چندمین بار سرد شده بود
عصایم را از کنارِ میز برداشتم
و با هزار زحمت رفتم
که چای را تازه کنم
بعد برگردم ، بنشینم رو‌به‌روی پنجره
و یک دلِ سیر
فکر کنم به سال‌های نداشتنت

مریم قهرمانلو

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.