من مرد هزار عشقم

من
سرباز هزار زخمم
گمان مبر
می کشتم
تیری که در قلبم فرو می رود

برای رسیدن به تو
هیچ چیز
مانعم نمی شود
من
مرد هزار عشقم
و هر هزار
از چشمه ی لبان تو می جوشد

با قلبی شکسته
تکه تکه
اما یگانه
به جنگ ادامه می دهم

و به ابر گیسوانت دست خواهم کشید
پس از پیروزی
حتا اگر هزار سال دیگر
این نبرد ادامه یابد
بر می گردم
به آغوشت
مثل آخرین سربازی
که جنگ را
برای نباختن ، برده است

و هر بار که از چنگ گلوله ای
گریخته
چشمان تو رهنمایش بوده اند
پشت هر خاکریز
پشت هر دشمن

علی یزدان دوست

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.