دلتنگی

گمان می‌برم که تلخ‌ترین احساس درد و رنج
ناشی از عشقی یک‌سویه
یا اندوه مرگ
شیرین‌تر از آن هنگام است که
حرارت عشق سرد و سردتر می‌شود
شیرین‌تر از آن هنگام است که
شکوه و زیبایی عشق
که روشن‌بخش روزها و شب‌ها است
در روزمره‌گی‌ها‌ کم‌رنگ و کم‌رنگ‌تر می‌شود
شیرین‌تر از آن هنگام است که
گوش‌ها برای شنیدن کلام عشق نیست
دست‌ها برای در آغوش‌گرفتن معشوق نیست
و هیچ اشتیاقی برای ادامه‌ی راه نیست
و خاطرات روزگار رفته زنده می‌شوند
شیرین‌تر آز آن هنگام است که
آرزوهای بر باد رفته هم‌چنان اصرار به ماندن دارند
و قلب هم‌چون ساعتی از کار افتاده است
و زندگی را طعم و عطر و رنگی نیست

و زمان
زمان گریستن است
اگر بتوانی
امّا اشک‌ها ، بار این اندوه را به دوش نمی‌کشند
و با چشمانی خشک و غم‌بار باید که با زند‌گی مواجه شوی
درهای گشوده را نمی‌توان دید
آن هنگام که چشم‌ها خیره به درهای بسته است
حقیقت را بپذیر
زند‌گی ادامه دارد

الا ویلر ویلکاکس
مترجم : احسان قصری ، مینا توکلی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.