بگذار عاشق بمیرم

گریستم ، اشک تنها تسلی بخش من بود
و لب فرو بستم ، بی هیچ شکوه ای
روحم غرق در سیاهی اندوه
و پنهان در ژرفنای شادمانی تلخ خود
مرا بر رویای رفته ی زندگانیم دریغی نیست
فنا شو در تاریکی ، ای روح عریان
که من تنها به تاوان عشق خویش می اندیشم
پس بگذار بمیرم ، اما عاشق بمیرم


الکساندر پوشکین
مترجم : مستانه پورمقدم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.