دیدار جهان بی تو غم انگیز شد ای یار

دیدار جهان بی تو غم انگیز شد ای یار
انگار بهاری است که پاییز شد ای یار

چندان که مرا جام تُهی شد ز می وصل
جانم ز تمنای تو لبریز شد ای یار

ناچار زمین خورد شکیبایی عاشق
چون با غم ِ عشق تو گلاویز شد ای یار

باد سحری نافه گشاد از سر زلفت
او کامروا شد که سحرخیز شد ای یار

کی می رود از یاد من آن سال که پاییز
از باغ و بهار تو دل انگیز شد ای یار

گفتی که تو را می کشم ، امروز کجایی ؟
بشتاب به سویم که خود آن نیز شد ای یار

حسین منزوی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.