می پرسی تنهایم ؟

می‌پرسی تنهایی؟
 
  تنهایم
  تنها
  مثلِ هواپیمایی که گیج می‌زند آن بالا
  وصل نمی‌شود تماسش با برجِ مراقبت
  مثلِ هواپیمایی که آماده‌ی فرود است روی اقیانوس
 
  می‌‌پرسی تنهایی؟
 
  تنهایم
  تنها
  مثلِ زنی که همه‌ی روز پشتِ فرمان است و
  شهرهای کوچک را می‌بیند و
  فکر‌ می‌کند بماند آن‌جا
  زندگی کند آن‌جا
  بمیرد آن‌جا
 
  تنهایم
  تنها
  مثلِ کسی که از خانه بیرون می‌زند بی‌هوا
  و سردیِ شهر نفسش را می‌بُرد
  مثلِ کسی که بیدار می‌شود از خواب و
  می‌بیند خانه خالی‌ست
  مثلِ قایقی که به ساحل می‌رسد امّا
  خبری از صاحبش نیست
  مثلِ یخی که مانده گوشه‌ی قایق و
  آب شده است زیرِ آفتاب
  مثلِ قایقی که می‌داند عاقبتش سوختن در آتش است
 
می‌پرسی تنهایی؟

آدرین ریچ
ترجمه : محسن آزرم

نظرات 1 + ارسال نظر
donya پنج‌شنبه 4 اردیبهشت 1399 ساعت 19:04 http://www.bloodorange94.blogfa.com

درود عااااالی وبسیار غم انگیز

سپاس از لطف و محبت شما بزرگوار
زنده باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.