بار دیگر درباره ی مرگ ؟

همسرم
زندگی ام
پیرایه ام
به مرگ می اندیشم
رگ های قلبم بیشتر می گیرد

روزی در بارش برف
یا شبی
یا
در هرم نیمروزی
کدامیک از ما اول خواهد مرد ؟
چگونه ؟
کجا ؟
برای آن که می میرد
واپسین صدای پیش از مرگ
چه طنینی دارد ؟
واپسین رنگ؟
و برای آن که می ماند
نخستین تکان
نخستین حرف
نخستین غذایی که می چشد ؟

شاید دور از هم خواهیم مرد
خبر
آسیمه سر خواهد رسید
یا کسی به کوتاهی خبر خواهد داد
و بازمانده را تَرک خواهد کرد
و بازمانده
در میان جمعیت گم خواهد شد.

می بینی ، زندگی این است
وتمامی این اگرها
در کدامین سال از قرن بیستم
چه ماهی
چه روزی
چه ساعتی ؟

همسرم
زندگی ام
پیرایه ام
به مرگ می اندیشم
به عمری که می گذرد
غمگینم
آرامم
و سرافراز
هر کدام که پیشتر بمیریم
به هر گونه ای
در هر کجا
تو و من
می توانیم بگوییم
که همدیگر را دوست داشتیم
و برای زیباترین هدف انسانی جنگیدیم
می توانیم بگوییم
ما زیستیم

ناظم حکمت
ترجمه : احمدپوری

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.