ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
روز اول که نامم را بر زبان راندی
آن شب از گوشهایم خون جاری شد
با عجله از خانه بیرون زدم
و ساعتها در پی تو گشتم
اگر پیدایت می کردم
به تو شلیک می کردم
و پس از مرگت لبهایت را می بوسیدم
و برای اینکه میکروب به تو سرایت نکند
تنتروید به دهانم می مالیدم
و تمام داروخانه های شهر به من می خندیدند
خدا لعنتم کند
چه کنم که هنوز دوستت دارم
وصال دوباره احتمال ضعیفیست
دلتنگی الهامی پرحرارت و رویایی مرده است
اما آن صدای ظالم و شکنجه گر آبی ات
هنوز می گوید
زجر خواهی کشید
نابود خواهی شد
و عصیان میکنم بر خدا
و فریاد میزنم که باید باشی
بله ، بله آنجاهستی
حتی یک پالتو
پالتو هم یقه ای خزدار دارد
و من بعد از مردنت آن یقه ها را خواهم گرفت
و فریاد خواهم زد
جواب بده
چراچراچرا چرا چرا چرا
و تمام شیاطین مرا تشویق خواهند کرد
روز اولی که تو را دیدم
یک مرغ دریایی
چشمانم را از کاسه درآورد
کوچوک اسکندر
ترجمه : آتیلا مهدیان و کیوان روان بخش
بمون ولی به خاطر غرور خسته ام برو
برو ولی به خاطر دل شکسته ام بمون
به موندن تو عاشقم به رفتن تو مبتلا
شکسته ام ولی برو ، بریده ام ولی بیا
چه گیج حرف می زنم ، چه ساده درد می کشم
اسیر قهر و آشتی میون آب و آتشم
چه عاشقانه زیستم چه بی صدا گریستم
چه ساده با تو هستم و چه ساده بی تو نیستم
تو را نفس کشیدم و به گریه با تو ساختم
چه دیر عاشقت شدم چه دیرتر شناختم
تو با منی و بی توأم ببین چه گریه آوره
سکوت کن سکوت کن سکوت حرف آخره
ببین چه سرد و بی صدا ببین چه صاف و ساده ام
گلی که دوست داشتم به دست باد داده ام
بمون که بی تو زندگی تقاص اشتباهمه
عذاب دوست داشتن تلافی گناهمه
عبدالجبار کاکایی
مرا جز عشق تو جانی نمیبینم نمیبینم
دلم را جز تو جانانی نمیبینم نمیبینم
ز خود صبری و آرامی نمییابم نمییابم
ز تو لطفی و احسانی نمیبینم نمیبینم
ز روی لطف بنما رو ، که دردی را که من دارم
بجز روی تو درمانی نمیبینم نمیبینم
بیا گر خواهیم دیدن که دور از روی خوب تو
بقای خویش چندانی نمیبینم نمیبینم
بگیر ای یار دست من ، که در گردابی افتادم
که آن را هیچ پایانی نمیبینم نمیبینم
ز راه لطف و دلداری بیا ، سامان کارم کن
که خود را بی تو سامانی نمیبینم نمیبینم
عراقی را به درگاهت رهی بنما ، که در عالم
چو او سرگشته حیرانی نمیبینم نمیبینم
فخرالدین عراقی
با درود و سپاس فراوان از توجه و شعر زیبایی که نوشتید ساحل عزیز
شاد و سلامت باشید
با مهر
احمد