رقص جنون

در آغوشم میگیری
اوج میگیرم
رقص می کنم ، رقص عشق
رقص جنون
باران اشک می بارد
گل میکند احساسم
بر تنم بوسه میزنی
جوان میشوم
شوق می کنم
شوق ادامه
شوق زندگی
طوفانی می شوم
می نوردم لبانت را
عشقم لمس می کنی
دیوانه میشوم
داغ می کنم
داغ خیال
داغ رویا
نفس به نفس میشویم
دیگر تمام میشوم
می سوزم
خاکستر میشوم
آتش به جانم میزنی
آتشی که حلال میکند
جهنم را برایم

لحظه ای مکث نکن
بسوزانم
که محتاج آن جهنم آغوش توام

وحید خانمحمدی( یاور)

نظرات 1 + ارسال نظر
شایان جمعه 12 خرداد 1396 ساعت 15:35

خدایی شعر مسخره ای بود نمیدونم سر چی انتخابش کردی

سلام دوست عزیز
من به سلیقه شما احترام میگذارم و حق دارید این شعر را دوست نداشته باشید
ممنونم از حضورتان و توجه ایی که داشتید
موفق باشید
با مهر
احمد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.